۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

مصدق نظاره گر شانزده آذر ماست




محمد مصدق: اگر زندگی‌ توام با استقلال و آزادی نباشد، به قدر پشیزی ارزش نخواهد داشت.

چگونه ممکن است خون ایرانی در عروق کسی جاری باشد و مداخله اجنبی در امور کشور را تحمل کند هرکس که به بقاء نیروی اجنبی در خاک کشور علاقه داشته باشد و همچنین هر کس که همسایگان را تحریک کند مهدورالدم است. -------------------- اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمی توانیم کاری انجام دهیم"(نطق های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج1/انتشارات مصدق/ ج1/ص52 . ---------------------- من وقتی پای مصالح مملکت به میان بیاید به خدا قسم از هیچ کس ملاحظه نمی کنم." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کی استوان / ص148.

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

اصطلاح "ملی‌ مذهبی‌" پر از ابهام و غیر دمکرات .




اصطلاح «ملّی‌ مذهبی‌» و ابهامات مشتق از آن
این نوشته، سعی‌ بر آن دارد که اصطلاح یا تلفیقِ دو واژهِ «ملّی‌ مذهبی‌» را فقط به اندازهٔ «طرح یک سئوال و یک مسئلهِ اجتماعی» بیان کرده و آن را مورد بررسی‌ قرار بدهد.
 انگیزه این نگاشته، ریشه در « ابهاماتی ریشه ایی» دارد که، تلفیقِ این دو واژهِ در غالب و شکل و فرمِ این «جعبه اسرار آمیز (ملّی‌ مذهبی‌)» ایجاد کرده، تا جای که  در حالِ حاضر و هم‌اکنون شخصیت های متعددی که در حال حاضر در قید حیات نیستند، با  نگاه ها و عمل‌کرد‌هایی متفاوت، گویا همچنان و ناخواسته و بدون ارادهِ خود، همچنان نقشی کلیدی در پیدایش و ادامهِ آن ایفا کرده و همچنان ایفا می کنند! (مصدق، بازرگان، شریعتی‌ و...)، در دوره و زمان‌های متفاوت..، تا جایی که حتی در جالِ حاضر و هم‌اکنون هستند اشخاص و گروه هایی که همچنان زیر چترِ این «تلفیقِ دو واژه اییِ پر از ابهام» و «بی‌‌در و پیکر» از آن هویت می‌گیرند!، بدون توضیحات بسنده از هویتِ فکری، (فلسفی وجودی و سیاسی) در مرامنامه یا باورنامه‌های واقعیِ خویش.
(مخصوصا بعد از انقلاب هزار سیصد پنجاه هفت)،هنوز مشخص نیست که اینگونه اشخاص و گروه های سیاسی، حقیقتا چه کسانی هستند و مخرجِ مشترکشان در این تلفیقِ سردرگمِ '' ملّی مذهبی'' چه بوده و چیست؟).

همانطور که به سادگی‌ مشاهده می‌شود، این تلفیق‌ِ بسیار ابهام‌ برانکیز «ملی‌ مذهبی‌» از دو واژه  «ملّی‌» و «مذهبی‌» تشکیل گردیده، که هر کدام جداگانه، معنای "مستقل" خود را دارا می‌باشند، اما وقتی‌ این دو واژه در کنار هم قرار می‌گیرند، به غیر از ترکیب جدیدِ ناپایدار در «فرم، یعنی قالبی‌تلفظی و خوانشی»، متعاقبا ترکیبِ بسیار ابهام برانگیزِ «محتواییِ هویتی خویش»، را هم عریان کرده و رقم می‌زنند.
کامل واضح و طبیعی‌ست که هر شخصی‌ یا گروهی، در فضای اجتماعی، سیاسیِ جامعه‌ایی که به آن تعلق دارد، برای معرفی خود، «اسم»، یا «واژه» یا «اصطلاحی تلفیقی» را برمی‌گزیند که بیشتر نشانگر و  هماهنگ با هویت‌‌ خویش باشد، چه در «فرم» و چه در «محتوا».
اصولا در ذهنِ یک مدعی سیاسی، استفاده از «فرم» برای معرفی یک چهارچوب «محتوایی»، می تواند ابزار مستقیم و حائز اهمتی باشد، برای شناسایی و مرز بندیِ آگاهانهِ سریع و مستقیمِ «اعتقاداتی، مذهبی‌ و سیاسی و...» در ذهن مخاطب، اما این «فرم» اگر میخواهد کارآمدی روشن و بدونِ ابهام را در جامعه رقم بزند، قاعدتا و حداقل می‌بایست «قابلیتِ تعریفی و هویتی» خود را هر چه بیشتر سهل‌تر و آسان‌تر بگرداند بدون ایجاد ابهام در فرم و محتوا.

قابل تذکر است که در این مورد بخصوص، این گروهای وابسته و ملقب به «ملّی‌ مذهبی‌» فقط به یک «تلفیق سمبلیک نمادینی» من‌درآوردی اکتفا نکرده، بلکه به اصطلاح در تلاش معرفی‌ «هویتِ سیاسیِ خویش» هم می‌باشند.
مسلما هر چقدر این "اصطلاح" و یا "واژه‌ها" روشنتر، و عمل کرد این گروه در «فرم و محتوی» آن هماهنگ تر باشند، درک جامعه از این گروه یا افراد آسانتر، مخصوصاً در مرحلهٔ «کنش و واکنش‌های» اجتماعیِ پیچیده‌ایی مثلِ جامعهِ بسیار پیچیدهِ ایران ( عواملی جانبی و یا خارجی‌).
در این صورت، بررسی‌ و مطالعه این «فرآیند» (پروسهِ از تئوری تا عمل)، قابل دسترسی تر و از طرف دیگر، تجزیه و تحلیل آن برای خود جامعه آسان تر می گردد برای نقد ها و چالش های پایه ایی. 
قابلیت لمس جامعه با چنین «جریانهای سیاسی»  هر چه قدر هم پیچیده ،حتی در شرایط سخت و ضروری و حساس، اما بخاطر «شفافیت» از قبل تعریف شده «هویت» این گروه، از به وجود آمدن کج فهمی ها و ابهام‌های هویتی جلو گیری می‌کند، و دارندگان این مرام‌ها بخاطر همین «شفافیت در معرفی‌» ، روز به روز بر اعتبار خود می فزایند.
در این صورت «گروه» یا «شخص»، یا «جمع»، در مرحلهٔ اجرایئ، با عمل کرد خود به آرمانهایی که در «بینش» و اعتقادات» و «روش» خود دارد، هر روز قابلیت و شفافیت خود را روشن تر به جامعه معرفی‌ و عرضه می‌کند و به دنبال فضایی میگردد که در آن به حفظ قابلیت جذب و اعتماد سازی و رشد خود بی‌فزاید و ، باعث قویترکردن نیروی «انسانی‌» خود گردد و «آلترناتیو» و در نهایت «امید» خود را به جامعه‌ خود ارائه داده و منتقل کند، و در این مرحله جامعه انتخاب خود را خواهد کرد.
مسلما  در هر «فرایندِ سیستماتیک»، نتیجهِ حرکتِ «از کیفیت به کمیت»، حائز اهمیت هر نیروی فعال سیاسی اجتماعی می‌باشد، و اگر غیر از این باشد آنهائی که با «ابهام» و «تردید» سوار این «قطار انتزاعی و مجازی» شده‌اند، دیر یا زود از این «قطار»، پیاده خواهند شد و در مرحله‌ای «کلیدیٍ اجرايی» این گروه را تنها می‌گذارند.

مطالبی که بطور خلاصه آورده شده و بر حسبِ «مینیموم‌های پایه‌ایی یا منیمالیسم (۱)»  تعریف شده، «شرط و شروط اولیه‌ایی» برای ابراز وجود هر گروه خواهد بود، و حال اگر تا به اینجا با هم تفاهم داریم، در مرحله بعدی می‌خواهیم تمامی این سخنان و کاربرد آن، در رابطه با «گروه ها» و یا جمع «ملّی‌ مذهبی‌ ها» را با هم بررسی‌ بکنیم و بعد از این بیان و «طرح مسئله» ببینیم که آیا واقعا این اصطلاح «ملّی‌ مذهبی‌» اصطلاحی است «پر از ابهام» یا «خالی‌ از ابهام» و یا اصطلاحی «دمکرات» یا «غیر دمکرات»

«مینیمالیسم نیز فلسفه زندگی است. مینیمالیستی بودن عبارت است از اتخاذ یک سبک نگاه و زندگی ساده، «نه بر اساس انکار، بلکه بر اساس کمتر بودن بیشتر ها»، یعنی جستجوی تنها چیزهایی که عمداً انتخاب میشوند، زیرا مفید هستند . این فلسفه ریشه های بسیار باستانی دارد، که توسط همه استادانتاریخی، از بودا گرفته تا عیسی تا سنت فرانسیس، تا گاندی».

 بررسیِ کوتاهِ دو واژهِ «ملّی‌» و «مذهبی»

یک - واژهً "مذهب" به معنی‌: روش.....، یعنی‌ طریق و موردی که انسان در آن و بر اساس آن عمل می‌کند. در اصطلاح فیلسوفان، روش عبارت است از مجموعه عقاید و نظریات فلسفی‌، به نحوی که با یکدیگر ارتباط منطقی‌ داشته باشند و به موجب این ارتباطات منطقی‌، یک وحدت اندامی منسجم و سازگار داشته باشند. این روش اعم از نظریه است و چه بسا صاحبان روش ها، نظریات و آرا خود را بدون اینکه آنها را با شرایط واقعی‌ بطور کامل منطبق کنند، به تعدادی از اصول و مبادی باز گردانند.
دو - واژهِ «ملّی‌» که از کلمهٔ ملت گرفته شده، و ملت هم به معنی‌: مجموعه کیش و آئین، و فرهنگ مردم یک کشور و شهروندِ یک دولت. واژهِ ملّی‌، به معنی‌ اقتدار و توانی‌ یک ملت هم در جامعه به ثبت رسیده، بنا بر این یک فرد «ملّی‌» به اقتدار ملت و کیش و آئین، و تاریخ و فرهنگ کشور خویش باور دارد، و آن را قسمتی‌ اصلی‌، و جدا ناکردنی از هویت خویش میداند.
با در نظر گرفتن این تعاریف می‌پردازیم به ابهاماتی که ترکیب این دو واژه میءتواند (در جنبهٔ سیاسی اجتماعی جامعه ایرانی‌) ایجاد کند.....
اولین و مهمترین ابهام، غیر دمکراتیک بودن اصطلاح «ملّی‌ مذهبی‌» در کشور ایران؛

برای روشنتر کردن این «ابهام» و دلیل «غیر دمکرات» بودن این اصطلاح و تلفیق، آن هم فقط بخاطر کنار هم گذاشتن این دو واژه، «ملّی‌ و مذهبی‌» از جانب یک گروه خاص! می‌بایست به دو گزینه مهم، توجه خاصی‌ بکنیم ا
الف - گزینهٔ حقوق انسانی‌ و اجتماعی، و احترام متقابل به اقلیت ها؛
ب - گزینهٔ تاریخی‌ و جغرافیایی و فرهنگی‌ مذاهب و باورهای متفاوتِ موجود در ایران.

برای آشنایی بیشتر با این چالش‌های ما ناگزیریم که به تاریخ این دیار کهن نگاهی‌ عمیق بیاندازیم و با مشاهده‌ایی عمیق به تاریخ ملتی بزرگ، از کورش کبیرش گرفته تا بحال یعنی این استبداد جمهوری اسلامی کنونی، ملت ایران (نه قدرتِ‌حاکم!)، بدون کوچکترین ابهامی، همیشه و با استمراری تاریخی نشان داده و همیشه خواستار احترام به مذاهب و آئین مختلف بوده و می باشد، پس بنا بر همین نگاهِ پایه‌ایی و اصولی، اولین ایراد و ابهام را در این مورد خاص را  پررنگتر کرده و روشن‌تر می گردانیم:

الف: اولین ابهام
  چگونه این گروه «ملّی‌ مذهبی‌»ها بدون رجوع به «آرا و عقاید» یک «ملت» و افکار عمومی !، نخست مذهب «اسلام را به عنوان مذهب غالب» برسمیت شناخته و خود را نماد مذهبیِ اصلی در ایران میداند!؟، یعنی‌ این گروه بدون ذکر نام یا یک «پسوند اسلامی» در معرفی خود، این اطمینان مجازی را از جامعه ایران گرفته است که ملت بزرگِ ایران، «ملّی‌ مذهبی‌‌ها» را «بدون‌چون‌و‌چرا مسلمان برداشت کرده» و فقط مسلمان ها را «ملّی‌مذهبی» بشناسد نه «ملّی مذهبی های اقلیت دیکر را، و به عبارتی دیگر هیچ شکی بر اینکه نیروی‌های سیاسی «ملّی‌ مذهبی‌ ها» می‌بایست لزرم مسلمان باشند را «ملّی‌مذهبی‌های» مذاهبِ دیگر را به رسمیت نشناسند و به میانِ جامعه سیاسی خود راه ندهند. نتیجه اینکه این «خود محور بینی‌ مذهبی» اسلامی آشکارا از تبعیضِ برتر بودن به مذاهبِ دیگر سخن میگوید و ناپایدار است .

«در این صورت و بر همین اساس روشِ و نگاهِ «تحمیل‌گرانه» و با همین استدلال ساده،.. به رسمیت شناختن مذهب «اسلام» که فقط بخاطر «کمیت» (پیروانش) از مذاهب دیگر جلو تر است و رتبه اول را به خود اختصاص داده است نه دمکراتیک است و نه با حقوق شهروندی مطابقت دارد.»
شکی نیست که این برداشت و برخورد و نگاه، یک نوع نگاهِ تبعیض‌آمیز است و با اصل دموکراسی خوانایی ندارد! آیا یک ارمنی معتقد به مذهبش و ایران دوست، یک یهودی معتقد به مذهبش و ایران دوست، یک زرتشتی معتقد به مذهبش، و ایران دوست، «ملّی‌ و مذهبی‌» نیستند!؟ 
چرا  و بر مبنای چه اصول‌حقوقی، می‌بایست این گروهِ سیاسی  تلفیقی «ملّی مذهبی» را  (که در هر صورت تلفیقی ناپایدار است) برگزیند که آگاهانه و یا ناخود‌آگا‌ه  برداشتی ناپایدار را در جامعه سیاسی جا بیاندازد و «ملّی مذهبی های مذاهبِ اقلیتیِ دیگر را نادیده گرفته و تضعیف بکند!؟ چرا؟
چرا  و چگونه یک گروه روشنفکر «مسلمان» بدون توضیحات روشن، از حق و حقوق یک ملت، بدون در نظر گرفتن، کلید اخلاقی‌، و حقوقی، اصطلاح و تلفیقِ «ملّی‌ مذهبی‌» را برای خود مصادره کرده است!؟... و آن را در کشورِ ایران جا انداخته، تا جایی که اگر گفته شود «ملّی مذهبی»، منظور همگان «ملّی مذهبی های» مسلمانان باشد و بس، نه بیانگرِ «ملّی مذهبی»های مذاهبِ در اقلیتِ دیگر در ایران.
  «آیا این روش با اصل دموکراسی خوانایی دارد!؟ مسلما، پاسخ منفی‌ست»
آیا ملی‌ مذهبی‌‌های اقلیت هی مذهبی می توانند از این اصطلاح و تلفیق استفاده بکنند، در جای که گروه مسلمان «ملّی‌ مذهبی‌» آنرا برای خود در جامعه جا انداخته و مصادره کرده‌اند؟ 
صحبت، صحبت حق و حقوق انسانی‌ بدون تبعیض می‌باشد، شاید کسی‌ بگوید آنها نخستین گروهی هستند که این «تلفیق» را انتخاب کرده‌اند! پاسخ به این پرسشکنندگان این است:
در مقولهٔ «حق و حقوقِ انسانی» تقدّم و تأخر جای ندارد، و باز پاسخ روشنتر این است: چه گروه مسلمان، و چه گروه اقلیت‌های مذهبی‌ دیگر، نمی‌توانند فقط از این اصطلاح (ملّی‌ مذهبی‌) استفاده کنند بدون پسوند دیگری که مشخصهٔ آن مذهب باشد، یا بدون توضیحات کامل و بسنده.... این «اصطلاح و تلقیق» با حق و حقوقِ یک شهروند «ملّی‌ مذهبی‌»، امتا از مذهب اقلیت سازگاری ندارد.
ملی‌ مذهبی‌‌های مسلمان ادعا می‌کنند که در همین اسلام موجود حق و حقوق اقلیت های مذهبی محفوظ است اما می بایست چشم و گوششان را باز بکنند و به خود آیند و فکری برای این «اصطلاح و تلفیق ناپایدار» تبعیض آمیز و مبهم و بی‌ در و پیکر بکنند.

ب‌: دومین ابهام 
واقعاً پشت این واژه  ''ملّی مذهبی'' چه کسانی خوابیده اند،  و چهرهای حقیقی انها کجاست!؟ و ایا  همه انها بجز معدود کسانی، قابل شناسای هستند!؟ یا واقعاً یک جعبه اسرار آمیزند!؟

البته این تلفیق و اصطلاح «ملی مذهبی»، جدا از بی‌ احترامیِ کامل به اقلیت‌های مذهبی‌، حتی می تواند برای خود ''ملّی مذهبی‌ها''  هم  ایجاد ابهام و مشکلات درونی بکند،  (که با داده های موجود  مشکل ایجاد کرده و بدونِ شک در آینده هم ابهام و مشکل ایجاد خواهد کرد) چون دقیقا این «جعبه اسرارآمیزِ» فاقد یک ساختار و یک  چهارچوب است و  واقعا «بی‌ در و پیکر» است، که مشکل دومی‌ و اساسی‌ می‌باشد، بطوری که برای مثال، در سایت "ملی‌ مذهبی‌"‌های خارج از کشور، که تاریخِ تأسیس آن نامعلوم است، بدون معرفی‌ مسئولین، و بدون حتی یک آدرس ایمیل ساده معمولی‌ و امکان ارتباط با آنها. شما خود می‌توانید به این سایت مراجعه بکنید، و قضاوت بکنید ! قسمت زیادی از سایت اصلا کار نمی کند! از خوانندگان خود میخواهند که به آنها یاری فکری بدهند و با آنها تماس بگیرند! اما چطور!  روشن نیست!
گویا برای آنها کافیست که فقط در ظاهر و «فرم» به عنوان یک سایت «ملّی‌ مذهبی‌» حضور داشته باشند و بس، همانطور در داخل ایران هم، می بایست از هفت خان رستم بگذری، اگر بخواهی از هویتِ این نیروی مدعیِ "ملّی‌ مذهبی‌" چیزی سر در بیاوری! چون برداشت هایشان بسیار متفاوت است، مخصوصاً در این اواخر. راهی‌ست سر در گم! 
وقتی وارد این سایت می شوی، قبل از رسیدن به پاسخی در رابطه با مالکین این "چیستان سایتِ" "ملی‌ مذهبی‌"‌ها به هیچستان میرسی‌!
در صفحهٔ اول این سایتِ ظاهرا «بی صاحب!» (که اسم و نام و نشانی از والدینِ آن ذکر نشده)، در قسمتِ بالای صفحه، عکس‌های مصدق، علی‌ شریعتی‌، طالقانی، و بازرگان مشاهده می‌شوند، که هر کدام از آنها عملا نمادِ جریان «فلسفی سیاسی خاصِ» خود می باشند و متفاوت از هم، اما اینجا در کنارِ هم  زیر این تلفق ابهام برانگیز «ملّی‌ مذهبی‌» در یکدگر ترکیب و تحمیل شده‌اند! تا جای که مخاطب نمی‌تواند تصور آن را بکند که با چنین ملغمه‌ای سردرگم و ابهامبرانگیز، که هضم "ترکیبی" آن در «فرم و محتوا» دشوار می‌نماید، چه باید بکند.   (http://www.mellimazhabi.org/)
در نوشته بعدی سعی‌ بر باز گشایی بیشتر مطلب "ملی‌ مذهبی‌"‌ها خواهم کرد ، و همانطور که گفته بودم، این نوشته فقط باب مطرح کردن یک سئوال می باشد و بس!
e-mail: esmailloumasud@gmail.com
مسعود اسماعیل لو

چند سؤال از آقای ابوالحسن بنی صدر در رابطه با "بحث آزاد" و اهمیت آن در اپوزیسیون خارج و داخل کشور



جنابِ  ابوالحسن بنی صدر



با شما چند سؤال را در میان میگذارم در رابطه با "بحث آزاد" و با تشکر مجدد، از محبت شما

آقای بنی صدر، تا آنجا که ذهنمان ما را یاری می کند ، شما در سال ۱۳۵۱ در خارج کشور ، اگر نگویم اولین نفر!، حداقل از پیش قدمان "بحث آزاد" در خارج از کشور بودید، و در رژیم شاه سابق، به برگزاری یک سری "بحثهای آزاد" اقدام نمودید، و در کشورهای متفاوت، نشان دادید که "بحث آزاد" در عمل بسیار مفید می باشد، حال سوال من از شما این است:
لطف بکنید در مقدمه نظر خود , در رابطه با "بحث آزاد" را توضیح دهید، که چه برداشتی از "بحث آزاد" دارید.
۱) زمان شروع به "بحث آزاد" را در سال ۱۳۵۱ مورد تائید شماست؟ و آیا کسان دیگری هم با شما در این مورد پیشقدم بوده ا ند؟
۲) آیا فکر نمی‌کنید که چه در خارج از کشور، و چه در داخل از کشور، دید گاه های متفاوت می‌بایست، به این روش روی بیاورند!؟ مثل خود شما که بعد از انقلاب در تلویزیون ایران با گروههای مختلف این کار را یک روش اساسی روشنگری دانستید!؟
۳) آیا پس از گذشت ۳۰ سال، در ایران و در خارج از کشور، نیاز به بحث آزاد، حس نمی‌شود؟ و اگر جواب مثبت است، چرا اپوزیسیون خارج از کشور همیشه از "بحث آزاد" همچنان فرای می‌باشد و از آن دوری می کند؟
۴) آیا به نظر شما، گروه اصلاح طلب که خود را در درون این نظام تعریف می‌کند، چه در درون کشور، و چه در خارج از کشور، به "بحث آزاد" تن میدهد؟ و اگر جواب منفی می‌باشد، به نظر شما، چرا و چه باید کرد!
۵) چرا شما که این روش "بحث آزاد" را پای ریزی کرده‌اید، آنها و دیگران را، دعوت به "بحث آزاد" نمی‌کند!؟، و یا اگر دعوت کرده اید! لطفا  دقیقا توضیح بدهید این اشخاص چه کسانی هستند.
۶) آیا اصولا "روش "بحث آزاد" می تواند در این مرحله از مبارزاتی با استبداد دینی کار گشا باشد ؟
با تشکر
مسعود اسماعیل لؤ
--------------
پاسخ آقای بنی صدر
-------------
آقای مسعود اسماعیلو گرامی
با سلام

1 – در پاسخ به پرسش اول شما عرض می کنم که در سال 1339 که جبهه ملی فعالیت خود را از سر گرفت، شماری از فعالات اعضای احزاب بودند و شمار دیگری عضو آنها نبودند. این پرسش که آیا می باید جبهه ملی از خود سازمانی داشته باشد و یا خیر و اداره جبهه و حوزه های آن چگونه بابد باشد؟ پرسشی از پرسش های اساسی بود. من در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی مشغول تحقیق بودم. برای تحصیل در رشته اقتصاد نیز در کنکور شرکت کرده و قبول شده و دانشجو بودم. بعنوان محقق، برآن شدم ببینم حزب ها بر سر چه امور توافق و بر سر چه اموری اختلاف نظر دارند. این تحقیق، مرا به این نتیجه رساند که ترتیب دادن جلسه های بحث آزاد میان گزیده های حزب ها و سازمانهای سیاسی، سبب اطلاع اعضای آنها از اشتراکات می شود و این اشتراکات را بیشتر می کند. بدین قرار، بحث آزاد، در سال 1339 پایه گذاری شد. در زندان نیز، این بحث را ترتیب می دادیم.
وقتی به اروپا آمدم، سازمان جبهه ملی اروپا حزب ها را منحل کرده بود. مجالی هم برای بحث آزاد نبود. دیرتر، خط کشی بر پایه «ایدئولوژی»، در کنفدراسیون و سپس در جبهه ملی و حتی در سازمانهای دانشجوئی مسلمان، انشعاب رویه شد. برای مقابله با تضاد همه با همه، بحثهای آزاد را پیشنهاد کردم. احتمال می دهم در سال 1349 این بحثها را شروع کرده باشیم. اما بدون تردید، از سال 1351 تا بازگشت به ایران، بحث های آزاد مرتب انجام می گرفتند. در بازگشت به ایران، نیز همین بحث ها را برای این که سازمانهای سیاسی، خشونت را بمثابه رابط میان خود، رها کنند، پیشنهاد کردم. به یاد می آورم که در همان روز های اول بعد از 22 بهمن 1357، آقای خمینی مرا معرفی کرد بعنوان مدافع اندیشه راهنمای انقلاب ایران معرفی کرد و از گروههای سیاسی خواست، نمایندگان فکری خود را برای شرکت در بحث آزاد، معرفی کنند. چند باری نیز این بحثها انجام شدند. چون نتیجه بحث ها با تصرف قدرت از سوی ملاتاریا و حزب جمهوری اسلامی سازگار نبود، آقای خمینی و دستیاران او مانع ادامه بحث ها شدند. طرفه این که در روزهائی که واپسین مراحل کودتای خرداد 60 انجام می گرفت، شبه بحث آزادی با شرکت آقایان کیانوری و احسان طبری و فرخ نگهدار به نمایندگی از حزب توده و فدائیان خلق اکثریت با آقایان بهشتی و مصباح یزدی و سروش، به نمایندگی از اسلامیان، ترتیب دادند.
در ترتیب دادن بحثهای آزاد، این جانب تنها نبودم. در خارج و در ایران، گروهی شرکت داشتند . ترتیب جلسه های بحث و تعیین موضوعهای بحث و اداره بحث و انتشار حاصل بحث، کاری جمعی بود.
2 – در پاسخ به پرسش دوم شما عرض می کنم که از همان روزهای اول مهاجرت از ایران، بحث آزاد را پیشنهاد کردم. اما بدان تن ندادند. پس از سرنوشتی که شورای ملی مقاومت پیدا کرد، از نو، بر آن شدیم (مجامع و گروه ها و شخصیتهائی که این بحثها را روش برخوردار شدن از دو حق، یکی حق اتحاد و دیگری حق اختلاف می دانستند. البته نقش اول را مجامع برعهده داشت) بحثهای آزاد را ترتیب دهیم . اما دوسه باری که ترتیب داده شدند، در اسم بحث آزاد بودند و در واقع نبودند. حاصل بحثی شامل اشتراک ها و اختلاف ها نیز نداشت. جلسه 23 کلن، نخستین جلسه بحث آزاد است – گرچه هنوز از بحث آزاد بمعنای درست کلمه فاصله دارد – که شرکت کنندگان در 6 مورد اساسی توافق کردند و مجلس بحث حاصلی پیدا کرد که بکار جنبش می تواند بیاید.
3 - در پاسخ به پرسش سوم شما خاطر نشان می کنم که در داخل و خارج از کشور، بحث های آزاد ضرورتی به تمام دارند. حق اینست که در خارج از کشور نیز بحث آزاد ، در حد شرکت چند تن در بحث، از طریق پالتاک، مدتها است که انجام می گیرد. با وجو این،
● سه رأس مثلث زور پرست با بحث آزاد، چه در داخل و چه در خارج از کشور مخالف هستند. زیرا زور ضد اندیشه و ضد استقلال و آزادی انسان است. شرکت در بحث آزاد، نیاز به پذیرفتن حق مخالفت و مخالف و رابطه غیر خشونت آمیز برقرار کردن با طرف بحث است. زورپرستی که هدفی جز قدرت نمی شناسد، مخالف خود را ضدی می انگارد که باید حذف شود. پس هیچگاه تن به بحث آزاد نمی دهد. وقتی هم نیاز پیدا می کند، شبه بحث آزاد را ترتیب می دهد. بحث های آزاد دوران انتخابات ریاست جمهوری و رفتار آقای احمدی نژاد در این بحث ها و نیز شبه بحثهای آزاد که بعد از قیام مردم در روز عاشورا ترتیب داده شدند، می گویند چرا زور پرستان از بحث آزاد وحشت دارند.
● گروه ها و کسانی که تا جنبش – برخی از آنها با وجود ادامه جنبش – فعالیت سیاسی را بی فایده می شمردند و «نه به ولایت فقیه و آری به ولایت جمهور مردم» را ناممکن می شمردند و هنوز می شمارند، تن به بحث آزاد نمی دهند زیرا ساخته ذهنی آنها به برفی می ماند که در برابر آفتاب حقیقت و واقعیت قرار بگیرد.
● از دورانی که در غرب ایدئولوژی ها بی اعتبار شدند، ایرانیان اندیشه گریز شدند و به اندیشه راهنما بی اعتناء شدند. چون فعالیت نیز نبود، نیازی هم به اندیشه راهنما احساس نمی کردند و بسا گمان می برند که خود را از یک مزاحم رها کرده اند. اما وقتی فعال شدند و با مشکل ها و مانع ها روبرو گشتند، متوجه شدند که بدون اندیشه راهنما، قدم از قدم نمی توان برداشت. یافتن پاسخ این پرسش که با توجه به موقعیت ایران، اندیشه راهنما می باید بیان آزادی باشد و یا بیان قدرت و اگر بیان آزادی باید باشد، ویژگی های این بیان کدامها هستند، نیاز به بحث های آزاد دارد. بتدریج که این نیاز بیشتر احساس شود، تقاضا برای بحثهای آزاد نیز افزایش می یابد. برعهده جامعه جوان است که خواستار این بحثها بگردند و اسباب آن را فراهم کنند. از جمله بدین خاطر که سانسور اندیشه ها و اطلاع ها و جلوگیری از جریان آزاد اندیشه ها و جریان آزاد اطلاع ها، از راه بحثهای آزاد گسترش می یابند.
4 – پاسخ پرسش چهارم خود را در پاسخ به پرسش سوم می یابید. با وجود این، درخور یادآوری است که بحث آزاد در باره اصلاح و انقلاب و این که آیا قابل جانشین یکدیگر شدن را دارند یا خیر؟ و بحث آزاد در باره محل عمل سیاسی (درون رژیم یا بیرون آن و درون ایران و یا بیرون رژیم اما وابسته به قدرت یا قدرتهای خاری یا بیرون رژیم و درون ایران بمعنای استقلال از رژیم و قدرتهای خارجی) و بحث آزاد در باره اندیشه راه نما و هدف ( بیان آزادی یا بیان قدرت و ولایت فقیه یا ولایت جمهور مردم ) و بحث آزاد در باره دیگر مسائل اساسی کشور، شرط شفاف شدن هدف و روش و بدست آوردن مشترکات و تعیین حوزه حق اختلاف و کثرت گرائی، است.
5 - در شکل دعوت عام، مرتب دعوت کرده ام. حتی پیشنهاد کرده ام چند تنی بطور مرتب گرد هم آیند و در باب مسائل بحث کنند و بحث ها انتشار پیدا کنند. یکبار جلسه بحثی نیز تشکیل شد و خود زحمت تحریر حاصل بحث را نیز برعهده گرفتم اما دنباله پیدا نکرد.
در موقعیت کنونی که اکثریت بزرگ شرکت کنندگان در جنبش از بند تعلقات گروهی رها هستند، این خواست از سوی آنها است که می باید ابراز شود و بسا خود آنها هستند که می باید بحث های آزاد را ترتیب بدهند. در پائیز گذشته نزد من آمدند و بحث آزاد پیشنهاد کردند. پذیرفتم اما پیشنهاد کنندگان هنوز نتوانسته اند بحث ها را ترتیب دهند. تجربه بحث آزاد کلن می گوید که این گونه بحث ها، با انواع موانع روبرو هستند. اراده آهنین می خواهد و آنها که دارند از موانع عبور می کنند و بحث های آزاد را سازمان و سامان می دهند.
6 - پاسخ به پرسش ششم شما را نیز در پاسخ ها به پرسشهای پیشین داده ام. فرصت را مغتنم می شماره برای توضیح در باره بحث آزادو ترتیب برگزار کردن آن البته به زبانی و به روشی که همگان بتوانند آن را بکار برند:
● بحث آزاد واقعیت پیدا می کند وقتی مسئله (نظر، اندیشه، مشکلی از مشکلهای سیاسی یا اقتصادی و یا اجتماعی و یا فرهنگی) معینی موضوع بحث می شود. هدف آن گذار از دانش کمتر به دانش بیشتر و یافتن اشتراک ها و اختلاف ها به ترتیبی است که انسانها بتوانند هم از حق اتحاد بر سر اشتراک ها برخوردار شوند و هم از حق اختلاف در فراوان مسائل دیگر که یا موضوع بحث نشده اند و یا بحث نتوانسته است آنها را به اشتراک برگرداند.
ادامه یافتن بحثهای آزاد ضرور است زیرا گذار از اختلاف به اشتراک نیاز به دانش بیشتر و بنا بر این، جریان آزاد اندیشه ها و دانش ها و اطلاع ها دارد.
● روشی که در بحث آزاد بکار می رود و موفقیت آن را تضمین می کند، اینست:
1 – یکی از دو طرف، موضوع بحث را توضیح و نظر خویش را اظهار می کند. طرف دیگر این نظر را نقد می کند. طرف اول نقد طرف دوم را نقد می کند. طرف دوم نقد طرف اول را نقد می کند. در پایان، اشتراک ها و اختلافها از یکدیگر بازشناخته می شوند. اشتراک موضوع تجربه و دانش و پرداخته شدن از نقص ها می شوند و اختلافها موضوع بحث های آتی.
2 – هرگاه این بحث ها در حضور جمعیتی انجام بگیرند، جمعیت می باید از رفتار جانبدارانه نسبت به این و یا آن طرف بحث خودداری کند. جمعیت از راه رساندن اطلاع و یا نظر و نقد به ناظم بحث، آن را بارور تر کنند. بدیهی است دو طرف بحث آزادند که طالب مشارکت جمعیت در بحث باشند و یا آن را مخل بحث بدانند. تصمیم آنها، از پیش می باید به اطلاع کسانی برسد که می خواهند شاهد بحث باشند.
3 – فرق مناظره با بحث آزاد اینست که بحث آزاد پیروز دارد و شکت خورده ندارد. توضیح این که شرکت کنندگان در آن، همه پیروز می شوند. زیرا هدف یافتن حقیقت و واقعیت و توافق بر سر آن، از جمله به خاطر بی نیاز شدن از خشونت در بعد های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است.

هدفِ ما چیست ؟ ادامهِ « ضد فرهنگِ روضه خوانی و ذکر مصیبت»، یا جستجوی « چه باید کرد ها» ؟

مسلما این شبکه های اجتماعی به هرکدام از ما این امکانات را داده و میدهد که در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی ایران و جهان با انگیزه های متفاو...