اصطلاح «ملّی مذهبی» و ابهامات مشتق از آن
این نوشته، سعی بر آن دارد که اصطلاح یا تلفیقِ دو واژهِ «ملّی مذهبی» را فقط به اندازهٔ «طرح یک سئوال و یک مسئلهِ اجتماعی» بیان کرده و آن را مورد بررسی قرار بدهد.
انگیزه این نگاشته، ریشه در « ابهاماتی ریشه ایی» دارد که، تلفیقِ این دو واژهِ در غالب و شکل و فرمِ این «جعبه اسرار آمیز (ملّی مذهبی)» ایجاد کرده، تا جای که در حالِ حاضر و هماکنون شخصیت های متعددی که در حال حاضر در قید حیات نیستند، با نگاه ها و عملکردهایی متفاوت، گویا همچنان و ناخواسته و بدون ارادهِ خود، همچنان نقشی کلیدی در پیدایش و ادامهِ آن ایفا کرده و همچنان ایفا می کنند! (مصدق، بازرگان، شریعتی و...)، در دوره و زمانهای متفاوت..، تا جایی که حتی در جالِ حاضر و هماکنون هستند اشخاص و گروه هایی که همچنان زیر چترِ این «تلفیقِ دو واژه اییِ پر از ابهام» و «بیدر و پیکر» از آن هویت میگیرند!، بدون توضیحات بسنده از هویتِ فکری، (فلسفی وجودی و سیاسی) در مرامنامه یا باورنامههای واقعیِ خویش.
(مخصوصا بعد از انقلاب هزار سیصد پنجاه هفت)،هنوز مشخص نیست که اینگونه اشخاص و گروه های سیاسی، حقیقتا چه کسانی هستند و مخرجِ مشترکشان در این تلفیقِ سردرگمِ '' ملّی مذهبی'' چه بوده و چیست؟).
همانطور که به سادگی مشاهده میشود، این تلفیقِ بسیار ابهام برانکیز «ملی مذهبی» از دو واژه «ملّی» و «مذهبی» تشکیل گردیده، که هر کدام جداگانه، معنای "مستقل" خود را دارا میباشند، اما وقتی این دو واژه در کنار هم قرار میگیرند، به غیر از ترکیب جدیدِ ناپایدار در «فرم، یعنی قالبیتلفظی و خوانشی»، متعاقبا ترکیبِ بسیار ابهام برانگیزِ «محتواییِ هویتی خویش»، را هم عریان کرده و رقم میزنند.
کامل واضح و طبیعیست که هر شخصی یا گروهی، در فضای اجتماعی، سیاسیِ جامعهایی که به آن تعلق دارد، برای معرفی خود، «اسم»، یا «واژه» یا «اصطلاحی تلفیقی» را برمیگزیند که بیشتر نشانگر و هماهنگ با هویت خویش باشد، چه در «فرم» و چه در «محتوا».
اصولا در ذهنِ یک مدعی سیاسی، استفاده از «فرم» برای معرفی یک چهارچوب «محتوایی»، می تواند ابزار مستقیم و حائز اهمتی باشد، برای شناسایی و مرز بندیِ آگاهانهِ سریع و مستقیمِ «اعتقاداتی، مذهبی و سیاسی و...» در ذهن مخاطب، اما این «فرم» اگر میخواهد کارآمدی روشن و بدونِ ابهام را در جامعه رقم بزند، قاعدتا و حداقل میبایست «قابلیتِ تعریفی و هویتی» خود را هر چه بیشتر سهلتر و آسانتر بگرداند بدون ایجاد ابهام در فرم و محتوا.
قابل تذکر است که در این مورد بخصوص، این گروهای وابسته و ملقب به «ملّی مذهبی» فقط به یک «تلفیق سمبلیک نمادینی» مندرآوردی اکتفا نکرده، بلکه به اصطلاح در تلاش معرفی «هویتِ سیاسیِ خویش» هم میباشند.
مسلما هر چقدر این "اصطلاح" و یا "واژهها" روشنتر، و عمل کرد این گروه در «فرم و محتوی» آن هماهنگ تر باشند، درک جامعه از این گروه یا افراد آسانتر، مخصوصاً در مرحلهٔ «کنش و واکنشهای» اجتماعیِ پیچیدهایی مثلِ جامعهِ بسیار پیچیدهِ ایران ( عواملی جانبی و یا خارجی).
در این صورت، بررسی و مطالعه این «فرآیند» (پروسهِ از تئوری تا عمل)، قابل دسترسی تر و از طرف دیگر، تجزیه و تحلیل آن برای خود جامعه آسان تر می گردد برای نقد ها و چالش های پایه ایی.
قابلیت لمس جامعه با چنین «جریانهای سیاسی» هر چه قدر هم پیچیده ،حتی در شرایط سخت و ضروری و حساس، اما بخاطر «شفافیت» از قبل تعریف شده «هویت» این گروه، از به وجود آمدن کج فهمی ها و ابهامهای هویتی جلو گیری میکند، و دارندگان این مرامها بخاطر همین «شفافیت در معرفی» ، روز به روز بر اعتبار خود می فزایند.
در این صورت «گروه» یا «شخص»، یا «جمع»، در مرحلهٔ اجرایئ، با عمل کرد خود به آرمانهایی که در «بینش» و اعتقادات» و «روش» خود دارد، هر روز قابلیت و شفافیت خود را روشن تر به جامعه معرفی و عرضه میکند و به دنبال فضایی میگردد که در آن به حفظ قابلیت جذب و اعتماد سازی و رشد خود بیفزاید و ، باعث قویترکردن نیروی «انسانی» خود گردد و «آلترناتیو» و در نهایت «امید» خود را به جامعه خود ارائه داده و منتقل کند، و در این مرحله جامعه انتخاب خود را خواهد کرد.
مسلما در هر «فرایندِ سیستماتیک»، نتیجهِ حرکتِ «از کیفیت به کمیت»، حائز اهمیت هر نیروی فعال سیاسی اجتماعی میباشد، و اگر غیر از این باشد آنهائی که با «ابهام» و «تردید» سوار این «قطار انتزاعی و مجازی» شدهاند، دیر یا زود از این «قطار»، پیاده خواهند شد و در مرحلهای «کلیدیٍ اجرايی» این گروه را تنها میگذارند.
مطالبی که بطور خلاصه آورده شده و بر حسبِ «مینیمومهای پایهایی یا منیمالیسم (۱)» تعریف شده، «شرط و شروط اولیهایی» برای ابراز وجود هر گروه خواهد بود، و حال اگر تا به اینجا با هم تفاهم داریم، در مرحله بعدی میخواهیم تمامی این سخنان و کاربرد آن، در رابطه با «گروه ها» و یا جمع «ملّی مذهبی ها» را با هم بررسی بکنیم و بعد از این بیان و «طرح مسئله» ببینیم که آیا واقعا این اصطلاح «ملّی مذهبی» اصطلاحی است «پر از ابهام» یا «خالی از ابهام» و یا اصطلاحی «دمکرات» یا «غیر دمکرات»
«مینیمالیسم نیز فلسفه زندگی است. مینیمالیستی بودن عبارت است از اتخاذ یک سبک نگاه و زندگی ساده، «نه بر اساس انکار، بلکه بر اساس کمتر بودن بیشتر ها»، یعنی جستجوی تنها چیزهایی که عمداً انتخاب میشوند، زیرا مفید هستند . این فلسفه ریشه های بسیار باستانی دارد، که توسط همه استادانتاریخی، از بودا گرفته تا عیسی تا سنت فرانسیس، تا گاندی».
بررسیِ کوتاهِ دو واژهِ «ملّی» و «مذهبی»
یک - واژهً "مذهب" به معنی: روش.....، یعنی طریق و موردی که انسان در آن و بر اساس آن عمل میکند. در اصطلاح فیلسوفان، روش عبارت است از مجموعه عقاید و نظریات فلسفی، به نحوی که با یکدیگر ارتباط منطقی داشته باشند و به موجب این ارتباطات منطقی، یک وحدت اندامی منسجم و سازگار داشته باشند. این روش اعم از نظریه است و چه بسا صاحبان روش ها، نظریات و آرا خود را بدون اینکه آنها را با شرایط واقعی بطور کامل منطبق کنند، به تعدادی از اصول و مبادی باز گردانند.
دو - واژهِ «ملّی» که از کلمهٔ ملت گرفته شده، و ملت هم به معنی: مجموعه کیش و آئین، و فرهنگ مردم یک کشور و شهروندِ یک دولت. واژهِ ملّی، به معنی اقتدار و توانی یک ملت هم در جامعه به ثبت رسیده، بنا بر این یک فرد «ملّی» به اقتدار ملت و کیش و آئین، و تاریخ و فرهنگ کشور خویش باور دارد، و آن را قسمتی اصلی، و جدا ناکردنی از هویت خویش میداند.
با در نظر گرفتن این تعاریف میپردازیم به ابهاماتی که ترکیب این دو واژه میءتواند (در جنبهٔ سیاسی اجتماعی جامعه ایرانی) ایجاد کند.....
اولین و مهمترین ابهام، غیر دمکراتیک بودن اصطلاح «ملّی مذهبی» در کشور ایران؛
برای روشنتر کردن این «ابهام» و دلیل «غیر دمکرات» بودن این اصطلاح و تلفیق، آن هم فقط بخاطر کنار هم گذاشتن این دو واژه، «ملّی و مذهبی» از جانب یک گروه خاص! میبایست به دو گزینه مهم، توجه خاصی بکنیم ا
الف - گزینهٔ حقوق انسانی و اجتماعی، و احترام متقابل به اقلیت ها؛
ب - گزینهٔ تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی مذاهب و باورهای متفاوتِ موجود در ایران.
برای آشنایی بیشتر با این چالشهای ما ناگزیریم که به تاریخ این دیار کهن نگاهی عمیق بیاندازیم و با مشاهدهایی عمیق به تاریخ ملتی بزرگ، از کورش کبیرش گرفته تا بحال یعنی این استبداد جمهوری اسلامی کنونی، ملت ایران (نه قدرتِحاکم!)، بدون کوچکترین ابهامی، همیشه و با استمراری تاریخی نشان داده و همیشه خواستار احترام به مذاهب و آئین مختلف بوده و می باشد، پس بنا بر همین نگاهِ پایهایی و اصولی، اولین ایراد و ابهام را در این مورد خاص را پررنگتر کرده و روشنتر می گردانیم:
الف: اولین ابهام
چگونه این گروه «ملّی مذهبی»ها بدون رجوع به «آرا و عقاید» یک «ملت» و افکار عمومی !، نخست مذهب «اسلام را به عنوان مذهب غالب» برسمیت شناخته و خود را نماد مذهبیِ اصلی در ایران میداند!؟، یعنی این گروه بدون ذکر نام یا یک «پسوند اسلامی» در معرفی خود، این اطمینان مجازی را از جامعه ایران گرفته است که ملت بزرگِ ایران، «ملّی مذهبیها» را «بدونچونوچرا مسلمان برداشت کرده» و فقط مسلمان ها را «ملّیمذهبی» بشناسد نه «ملّی مذهبی های اقلیت دیکر را، و به عبارتی دیگر هیچ شکی بر اینکه نیرویهای سیاسی «ملّی مذهبی ها» میبایست لزرم مسلمان باشند را «ملّیمذهبیهای» مذاهبِ دیگر را به رسمیت نشناسند و به میانِ جامعه سیاسی خود راه ندهند. نتیجه اینکه این «خود محور بینی مذهبی» اسلامی آشکارا از تبعیضِ برتر بودن به مذاهبِ دیگر سخن میگوید و ناپایدار است .
«در این صورت و بر همین اساس روشِ و نگاهِ «تحمیلگرانه» و با همین استدلال ساده،.. به رسمیت شناختن مذهب «اسلام» که فقط بخاطر «کمیت» (پیروانش) از مذاهب دیگر جلو تر است و رتبه اول را به خود اختصاص داده است نه دمکراتیک است و نه با حقوق شهروندی مطابقت دارد.»
شکی نیست که این برداشت و برخورد و نگاه، یک نوع نگاهِ تبعیضآمیز است و با اصل دموکراسی خوانایی ندارد! آیا یک ارمنی معتقد به مذهبش و ایران دوست، یک یهودی معتقد به مذهبش و ایران دوست، یک زرتشتی معتقد به مذهبش، و ایران دوست، «ملّی و مذهبی» نیستند!؟
چرا و بر مبنای چه اصولحقوقی، میبایست این گروهِ سیاسی تلفیقی «ملّی مذهبی» را (که در هر صورت تلفیقی ناپایدار است) برگزیند که آگاهانه و یا ناخودآگاه برداشتی ناپایدار را در جامعه سیاسی جا بیاندازد و «ملّی مذهبی های مذاهبِ اقلیتیِ دیگر را نادیده گرفته و تضعیف بکند!؟ چرا؟
چرا و چگونه یک گروه روشنفکر «مسلمان» بدون توضیحات روشن، از حق و حقوق یک ملت، بدون در نظر گرفتن، کلید اخلاقی، و حقوقی، اصطلاح و تلفیقِ «ملّی مذهبی» را برای خود مصادره کرده است!؟... و آن را در کشورِ ایران جا انداخته، تا جایی که اگر گفته شود «ملّی مذهبی»، منظور همگان «ملّی مذهبی های» مسلمانان باشد و بس، نه بیانگرِ «ملّی مذهبی»های مذاهبِ در اقلیتِ دیگر در ایران.
«آیا این روش با اصل دموکراسی خوانایی دارد!؟ مسلما، پاسخ منفیست»
آیا ملی مذهبیهای اقلیت هی مذهبی می توانند از این اصطلاح و تلفیق استفاده بکنند، در جای که گروه مسلمان «ملّی مذهبی» آنرا برای خود در جامعه جا انداخته و مصادره کردهاند؟
صحبت، صحبت حق و حقوق انسانی بدون تبعیض میباشد، شاید کسی بگوید آنها نخستین گروهی هستند که این «تلفیق» را انتخاب کردهاند! پاسخ به این پرسشکنندگان این است:
در مقولهٔ «حق و حقوقِ انسانی» تقدّم و تأخر جای ندارد، و باز پاسخ روشنتر این است: چه گروه مسلمان، و چه گروه اقلیتهای مذهبی دیگر، نمیتوانند فقط از این اصطلاح (ملّی مذهبی) استفاده کنند بدون پسوند دیگری که مشخصهٔ آن مذهب باشد، یا بدون توضیحات کامل و بسنده.... این «اصطلاح و تلقیق» با حق و حقوقِ یک شهروند «ملّی مذهبی»، امتا از مذهب اقلیت سازگاری ندارد.
ملی مذهبیهای مسلمان ادعا میکنند که در همین اسلام موجود حق و حقوق اقلیت های مذهبی محفوظ است اما می بایست چشم و گوششان را باز بکنند و به خود آیند و فکری برای این «اصطلاح و تلفیق ناپایدار» تبعیض آمیز و مبهم و بی در و پیکر بکنند.
ب: دومین ابهام
واقعاً پشت این واژه ''ملّی مذهبی'' چه کسانی خوابیده اند، و چهرهای حقیقی انها کجاست!؟ و ایا همه انها بجز معدود کسانی، قابل شناسای هستند!؟ یا واقعاً یک جعبه اسرار آمیزند!؟
البته این تلفیق و اصطلاح «ملی مذهبی»، جدا از بی احترامیِ کامل به اقلیتهای مذهبی، حتی می تواند برای خود ''ملّی مذهبیها'' هم ایجاد ابهام و مشکلات درونی بکند، (که با داده های موجود مشکل ایجاد کرده و بدونِ شک در آینده هم ابهام و مشکل ایجاد خواهد کرد) چون دقیقا این «جعبه اسرارآمیزِ» فاقد یک ساختار و یک چهارچوب است و واقعا «بی در و پیکر» است، که مشکل دومی و اساسی میباشد، بطوری که برای مثال، در سایت "ملی مذهبی"های خارج از کشور، که تاریخِ تأسیس آن نامعلوم است، بدون معرفی مسئولین، و بدون حتی یک آدرس ایمیل ساده معمولی و امکان ارتباط با آنها. شما خود میتوانید به این سایت مراجعه بکنید، و قضاوت بکنید ! قسمت زیادی از سایت اصلا کار نمی کند! از خوانندگان خود میخواهند که به آنها یاری فکری بدهند و با آنها تماس بگیرند! اما چطور! روشن نیست!
گویا برای آنها کافیست که فقط در ظاهر و «فرم» به عنوان یک سایت «ملّی مذهبی» حضور داشته باشند و بس، همانطور در داخل ایران هم، می بایست از هفت خان رستم بگذری، اگر بخواهی از هویتِ این نیروی مدعیِ "ملّی مذهبی" چیزی سر در بیاوری! چون برداشت هایشان بسیار متفاوت است، مخصوصاً در این اواخر. راهیست سر در گم!
وقتی وارد این سایت می شوی، قبل از رسیدن به پاسخی در رابطه با مالکین این "چیستان سایتِ" "ملی مذهبی"ها به هیچستان میرسی!
در صفحهٔ اول این سایتِ ظاهرا «بی صاحب!» (که اسم و نام و نشانی از والدینِ آن ذکر نشده)، در قسمتِ بالای صفحه، عکسهای مصدق، علی شریعتی، طالقانی، و بازرگان مشاهده میشوند، که هر کدام از آنها عملا نمادِ جریان «فلسفی سیاسی خاصِ» خود می باشند و متفاوت از هم، اما اینجا در کنارِ هم زیر این تلفق ابهام برانگیز «ملّی مذهبی» در یکدگر ترکیب و تحمیل شدهاند! تا جای که مخاطب نمیتواند تصور آن را بکند که با چنین ملغمهای سردرگم و ابهامبرانگیز، که هضم "ترکیبی" آن در «فرم و محتوا» دشوار مینماید، چه باید بکند. (http://www.mellimazhabi.org/)
در نوشته بعدی سعی بر باز گشایی بیشتر مطلب "ملی مذهبی"ها خواهم کرد ، و همانطور که گفته بودم، این نوشته فقط باب مطرح کردن یک سئوال می باشد و بس!
e-mail: esmailloumasud@gmail.com
مسعود اسماعیل لو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر