۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

آمریکا، انگلیس و شرکأ! بدانید، مصدق زنده است و شما ضدِّ مصدق


برای مشاهده بهتر روی عکس کلیک کنید
پوستر- به کودتاچی گران قلدر: توجه توجه، اینجا سرزمینِ ایران است، اینجا سرزمین مصدق است، بروید پی‌ کارتان- آمریکا، انگلیس و شرکأ! بدانید، مصدق زنده است و شما ضدِّ مصدق، این رژیم ننگ و ضحاک به دستِ خودِ ما خواهد رفت، شما بشینید سرِ جایتان-استقلال و آزادی با ما ایرانیان به ایران خواهد آمد، نه به دست دزدانِ سر گردنه

۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

آقای واحدی! صحبت‌های شما بوی خیانت میدهد!



حالا شما هم مجوز صادر می‌کنید! و می‌خواهید که جیمی کارتر واسطه بشود!؟ برای انتخابات آزاد!؟ وای بر شما و وای بر ما! حالا متوجه میشوم چرا به آمریکا تشریف برده‌اید! کمی‌ به خود آیید، با این صحبت‌های اخیرتان ما را غافلگیر کردید! حقارت تا این حد!؟ وقتی‌ این رژیم برود احتیاج به جیمی کارتر نیست آقای واحدی! مگر اینکه شما بخواهید که همین جمهوری اسلامی بماند! ۳۳ سال خوردید، کشتید، حال تجویز می‌کنید که اپوزیسیون اشکالی‌ ندارد که با آمریکا رابطه برقرار بکند! عجب فرافکنی‌های می‌کنید شما! از کیسهٔ خلیفه می‌بخشید!!؟ آیا شیخ شما هم هم باور شماست!؟

آقای واحدی! شما اصلا مصدق را می‌شناسید که بود! و یا تاریخ مبارزاتی شما با موسوی و کروبی شروع میشود و خاتمه می‌یابد!؟ شما میبایست از این حرفهای خود احساس ندامت بکنید اگر کمی‌ خون ایرانی‌ در رگِ شماست. استقلال یعنی‌ هیچ و پوچ!؟ نکند شما هم به دهکده جهانی‌ باور دارید، آن هم به سرکردگی آمریکا و انگلیس و اروپا!

در اندیشه شما خارجی‌ را ارباب می‌دانید و ملت ایران را نوکر !!آقای واحدی، این است ملیت شما!، ایرانی‌ بودن شما!؟ شرم آور است

آیا واقعا هنوز سخنگوی کروبی هستید!؟ جواب بدهید

۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

آقایان شما نمیتوانید رفسنجانی‌ را دمکرات و دلسوز و جمهوری خواه و عدالت خواه جلوه دهید



کسانی‌ اصرار دارند که بعد از سخنان دیکتاتور خامنه‌ای، آقای رفسنجانی مخترع و سازندهِ خامنه‌ای را، مظلوم و دلسوز و عدالت خواه و جمهوری خواه جلو بدهند. آقای رفسنجانی‌ ابداع کنندِ ولایت فقیهِ آقای خامنه‌ای، که خمینی را شاه و بعد از او خود را شاه، و بعد خامنه‌ای را شاه خواند! حالا به فکر جمهوری افتاده است!؟ از کی‌ تا به حال ولایت فقیه احترام به "جمهور مردم" گذاشته که این، دفعه دوم آن باشد!!؟ این ادعای بسیار سبک و بیمزه آقای رفسنجانی‌ بسیار خنده آور و مشمئز کننده است! که آقای رفسنجانی‌ طرفدار "جمهورِ مردم" باشد. آیا رفسنجانی‌ واقعا یک ملت را بیشعور میداند که چنین فرا فکنیهایی می‌کند!؟ کدام جمهور! کدام قانونِ اساسی!؟ چرا ایشان اگر واقعا دست از جنایت برداشته و میخواهند به اصطلاح! به جمهورِ مردم فکر بکنند! ولایت فقیه را نشانه نمیگیرند!؟ آقای رفسنجانی‌، شما و همدستان جنایتکارتان کور خواند ا‌ید.شما طرفدار پر و پاقرص ولایت فقیه بوده و هستید! دست از تملق گویی، و دروغ گوی و تزویر بردارید! شما نه طرفدار "جمهور مردم" و نه طرفدار آزادی و استقلال نیستید! تزویر و درویی تا کجا!؟

از دست انداختن مردمِ ایران دست بردارید! به نفع شماست که به نوکری قدرت ولایت فقیه ادامه بدهید که سنگین تر است. حنای تزویر و مکاری شما دگر رنگی‌ ندارد. بروید پی‌ کارتان بگذارید این ملت کمی‌ زندگی‌ بکنند. عمر زالو‌های قدرت به پایان رسیده است . کمی‌ شرم کنید

۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

مرتضی‌ محیط: ایرانیان! سایت جرس غارت گران و قاتلانِ لیبی‌ را انقلابی میخوانند! ملت ایران بیدار شوید


مرتضی‌ محیط: ایرانیان! سایت جرس غارت گران لیبی‌ را انقلابی میخوانند! ملت ایران بیدار شوید، اصلاحطلبان حرف کنگرهٔ آمریکا را قبول میکنند! و همان حرف آنها را میزنند آنها‌ میگویند! که بعد از قذافی نوبتِ بشار اسد می‌رسد! پس ما میبایست حواسمان جمع باشد و در جنبش همگانی و عمومی شرکت کنیم، جنبش را به دست اصلاح طلبها نسپاریم! اینها خطرناک هستند، ملت‌ها میبایست دیکتاتورها را با دست خودشان از قدرت برکنار کنند. بعضی‌ از سایت‌های فارسی از جمله، جرس از دست راستی‌‌های غربی هم بد تر هستند، بدون اینکه شاید خودشان هم بداند! اینها خطرناک هستند. ملت ما گروه‌های سیاسی را خوب می‌شناسند، مجاهدین را خوب می‌شناسند، سلطنت طلب هارا بخشیشون را خوب می‌شناسند، سکولارهای جدید را می‌شناسند، اما این بخش که خودشون را اصلاح طلب می‌شناسند ....حالا در جریان عمل، ملت ما این‌ها را باید خوب بشناسند، اینها قاتل‌های القأدیها را انقلابی میداند، اینها ادمکشهای قاتلِ ضد بشر و مزدوران ناتو را انقلابی می‌خواند، کسانی‌ که اینها را انقلابی می‌خواند، معلوم میشود که خودشون چکاره هستند! کسانی که از عبدلقاسم بلحاج یک القأدیی قاتل را که در حال حاضر دوست آمریکا هست را انقلابی میخوانند معلوم است که از جنس خود آنها هستند. این‌ها سرسپردگیِ کنگرهِ آمریکا را پذیرفته اند. من تا چند ماه پیش نمی‌توانستم صحبت کنم، اما الان چهرهٔ آنها مشخص شده‌است، اینها نه تنها صلاحیت رهبری جنبش بزرگ مردمی را ندارند، بلکه عناصر خطرناکی هستن. اینها بسیار خطرناک هستند، اینها عناصر مشکوکی هستند. ما آنهارا رجوع میدهیم به بیانیهای سایت جرس و شورای هماهنگیشان. من کاری با مقاله نویس‌هایشان ندارم، من از راس این جریان سخن میگویم
http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=Z9DWJg3PkXo

۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

جنبشِ سبز نجنبیدی، پاییزِ ت رسید. به امید بهار و جنبشِ همه رنگ

دوستان و هموطنان گرامی‌، آمار‌ها نشان میدهند جنبش سبز نتوانست همگانی بشود، جنبش باید همه رنگ باشد، هم در "شکل" و هم در "محتوا". به امید دوباره رویش جنبش بهاری با رنگ‌های مختلف. جنبشِ ایرانی‌ ریشهٔ بیش از هزار‌ها سالهِ دارد در عمقِ این خاک کهن و پنهان است و بیمار. مداوای این ریشه به یک یک ما بستگی دارد

۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

حیلهٔ رژیم برای کشیدن مردم به صندوق انتخابات، افشاگریها اثر نمیکند. انتخابات را تحریم می‌کنیم


و اما این افشاگریها به هر قصدی که باشد برای مردم ایران سودمند می‌باشد، دیگر ماهیت این رژیم مشخص شده است، این رژیم نمی‌رود نه به خاطره اینکه پایدار است! چون هنوز بدیل جانشینی در کار نیست که بتواند ملت ایران را متقاعد بکند. این رژیم ضحاک سال هاست که مرده است. این جسد مرده باید خاک بشود، چون بوی تعفّنش ایران و جهان را آزار میدهد.

فقط به گریه و فغان ایران رها نمی‌شود
اگر شجاعت نکنیم، فکری جوان نمی‌شود
فقط به دست عاشقان این چاره چاره میشود
همبستگی‌، مسئولیت کلید خانه میشود

پس آشتی‌ ملی‌ راه حل ایران است، و تا این "آشتی‌ ملی‌" محقق نشود، بوی تعفّن این جسد و میکرب‌های هنوز زنده اش، فقر و بیچارگی بجای میگذارد.

پس:
خنده کنید، شاد کنید، محبت آغاز کنید
قفل دل‌‌های خسته را باز کنید، باز کنید
عشق وطن، به یکدگر ابراز کنید، ابراز کنید
هم وطن و ز تاریخ وطن، آگاه کنید، آگاه کنید
این جسده مرده را خاک کنید، خاک کنید
پاینده و جاویدان باد ایرانمان

۱۳۹۰ مهر ۲, شنبه

آقای نیکلا سارکوزی در یک جمله: شما غلط می‌کنید که به ایران حمله کنید، استبداد را ما، خود به دست ایرانی‌ خواهیم برد

آقای نیکلا سارکوزی در یک جمله: شما غلط می‌کنید که به ایران حمله کنید، استبداد را ما، خود به دست ایرانی‌ خواهیم برد! فکر کرده‌اید که ایران لیبی‌ میشود!!خواب دیده‌اید! خیر باشد،خجالت هم خوب چیزیست

مهر یک ایرانی‌ بر روی استادیوم فوتبال (گرین ونیز اّرِ نا) شهر ونیز" در ایتالیا

برای مشاهده بهتر روی عکس کلیک کنید
برای مشاهده بهتر روی عکس کلیک کنید

مهر یک ایرانیبر روی استادیوم فوتبال (گرین ونیز اّرِ نا) شهر ونیز" در ایتالیا

یک استادیوم بر حسب "معماری پایدار" (هماهنگ با محیط زیست)... این است جملهٔ یک ایرانیبه نام مسعود اسماعیل لؤ با ۳۳ سال اقامت در شهر ونیز.

انگلیسیها اول فوتبال ایتالیاییها را کپی کردند و در حال حاضر ما میشنویم : "استادیوم به سبک انگلیسی"!، در صورتی که در تاریخ ایتالیا و فضای میدانهای ایتالیایی آن زمان، حتی تماشاگران میتوانستند صدای نفس کشیدن بازیگران را بشنوند و به میدان بازی بسیار نزدیک بودند، این است حقیقت. پس ما نیستیم که سبک استادیوم انگلیسی را کپی میکنیم، بلکه آنها بودند که سبک میدانهای ایتالیاییها را کپی کردند و حالا به عنوان "استادیوم به سبک انگلیسی" به دنیا میفروشند! پس ما در این ورزش میبایست حق خود را از انگلیسیها پس بگیریم.

مسعود اسماعیل لؤ میگوید: ما میخواهیم کاملا، طبیعت دریاچه ونیز دست نخورده بماند، (از مترجم: فضای جدید در نظر گرفته شده برای استادیوم فوتبال ۱ کیلومتری فرودگاه که چسبیده به دریا است، واقع میباشد) و بدون دخالت و تجاوز انسانی‌. در طرح استادیوم من، زمینها کنده نمیشوند و به عمق زمین نمیرویم، و به سبک قدیم شهر ونیز (با تزریق تیرچههای چوبی به زمین) محیط سازی میشود که استادیوم فوتبال بر روی آن بنشیند‌. نکتهٔ دیگر در این طرح، اینکه دقت بسیار شده برای احترام به محیط زیست و تولید انژی آلترناتیو از خودِ طبیعت که این انرژی پاکیزه میباشد.

بلی، این استادیوم با یک سیستم فتو ولتاییک (به قیمت ۳۶ میلیون یورو) ساخته میشود که ۶ مگا وات تولید برقی به ارمغان میاورد که به فروش هم خواهد رسید. در این پروژه (با در نظر گرفتن نزدیکیبه فرودگاه) یک برج خورشیدی امکان جابجایی جریان باد را مهیا میکند، استفاده از انرژی جئوترمیک، و استفاده از آب باران و پاک سازی طبیعی آبها از طریق سیستم فیتدپورشان، نقاط مهم دیگر استفاده از انرژ آلترناتیو میباشد.

یک چتر بسیار عظیم، (مترجم: ۴۰۰۰۰ متر مربع) هم برای استفاده از سایهِ آن و هم برای تولید برق این استادیوم ۳۰۰۰۰ نفری را میپوشاند. کمترین فاصلهٔ تماشاگران و بازیکنان حدود ۵ متر میباشد. این استادیوم در حدود ۱۲ دقیقه میتواند خالیبشود.

یک پروژه آوانگاردِ اروپایی و جهانیکه به تمامی قوانین "فیفا" (قوانین فدراسیون جهانیفوتبال)، و "کنی‌" (قوانین ایتالیاییِ فوتبال) جواب مثبت میدهد برای بازیهای بین الملی.

در مورد ساختن این استادیوم، مسعود اسماعیل لؤ، استاد دانشگاه ونیز، و استاد دانشگاه، وارنا در بلغارستان چنین میگوید: ما به چهار عنصر مهم تکیه کردهیم، ۱- طبیعت و محیط زیست، ۲- تکنولوژی، ۳ -تاریخ و فرمهای تاریخیِ معماریِ مردمی (فرم اّرِ نا از رم باستانی) ۴- فرهنگ، که با تاریخ ورزش این شهر لگامی ناگسستنی دارد.

این بود قسمتیاز خبر چند صفحهای در روزنامه.

امضا مقاله "لومی"- در روزنامه لا نووا به تاریخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۱، ونیز ، ایتالیا





۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

حکیم بزرگ، ابوالقاسم فردوسی‌: به گفتار لب را به داد آورید

برای مشاهده بهتر روی عکس کلیک کنید

بکوشیم تا رنج‌ها کم کنیم

دلِ غمگنان شاد و بیغم کنیم

بسازید و از داد باشید شاد

تن آسان و ازکین نگیرید یاد

کسی باشد از بخت پیروز و شاد

که باشد همیشه دلش پر ز داد

شود آن زمان بر دل ما درست

که از کینه دلها بخواهیم شست

سخنهای دیرینه یاد آورید

به گفتار لب را به داد آورید

مدار ایچ اندیشهیِ بد به دل

همه شادی آرای و غم برگُسل

بیا تا همه دستِ نیکی بریم

جهانِ جهان را به بد نسپریم

همه ساله پیروز بادی و شاد

سرت پر ز دانش، دلت پر ز داد

سُراینده باش و فزاینده باش

شب و روز با رامش خنده باش

کنون خورد باید میِ خوشگوار

که می بوی مُشک آید از جویبار




۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

آقای خاتمی !هر دم از این باغ بری می رسد... تازه تر از تازه تری می رسد



برای مشاهده بهتر روی عکس کلیک کنید

وقتی‌ این عکس را برای اولین بار دیدم، واقعا باور نمیکردم که اینجا هم شما دست گلی، اینچنانی به آب داده باشید! جلال الخالق، عجب گذشتهٔ درخشانی داشتید آقای خاتمی! و کسانی‌، آن هم "اصلاح طلب" شما را رهبر اخلاقی‌ میخوانند!

به عکس سوم دقت کنید، و نگاه ۲ کودک بر چهرو خاتمی، این سند تاریخی‌، "فریاد" میزند که این "الگو"، الگوی "تمدن‌ها نیست!، بلکه "فریب" تمدن هاست.

آقای خاتمی! چطور در جبهه‌ها در برابر چینین جنایتی بر علیه کودکان سکوت کردید !و حتی دست به تشویق هم زدید! چطور؟

هر دم از این باغ بری می رسد....... تازه تر از تازه تری می رسد ......

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

تاریخچه تصنیف "مرغ سحر"




از "جمال صفری" - زندگی‌ نامه دکتر محمد مصدق - بخش سی‌ و دو

تصنیف مرغ سحر

«مرغ سحر نام تصنیف مشهوری است که نخستین خواننده ترانه مرغ سحر، به احتمال قوی خانم ایران الدوله (هلن) و محل اجرایش باغ سهم الدوله بود. این ترانه را ملوک ضرابی خواند و به صورت صفحه روانه بازار ساخت. شعر تصنیف مرغ سحر را شادروان ملک‌الشعرای بهار سرود و آهنگ آن، در دستگاه ماهور، از مرتضی نی‌داوود است. یکی از محبوب‌ترین اجراهای این تصنیف از محمدرضا شجریان است که اغلب به خواست مردم درپایان کنسرت‌های شجریان به گوش می‌رسد

دکتر ناصرالدین پروین «در باره ترانه مرغ سحر» (I) می نویسد:

به زودی، ترانه مرغ سحر به هشتاد سالگی خواهد رسید و آن گاه نیز چون امروز، سِحرِ مرغ سحر، ما را به همدلی و همآوازی واخواهد داشت.

ناله این مرغ بهاری را بهار خراسانی در یک خزان سیاسی شنید. ناله یی که گویی از پگاهی دور دست آغاز شده و همه شامهای پر ادبار را تا روزگار ما در نوردیده است.

کدام شام تاریک؟

خاطره های شاعر و ترانه سرای نامدار، اسماعیل نواب صفا را می خواندم. دیدم اشاره ای به آن خزان سیاسی کرده و ناله بلبل هزار آوای سحر خیز ملک الشعرا را مربوط به«حوادث دوران محمدعلی شاه و بستن مجلس شورای ملی و بلا تکلیفی مملکت در لحظاتی حساس»انگاشته است. وی، با اشاره به روایتی از زبان موسی نی داود، می افزاید: «در غیر این صورت، رضا شاه پس از شنیدن این شعر و آهنگ، مجریان آن را مورد محبت قرار نمی داد»(II). گویی نویسنده ساده دل که خود در دوره خودکامگی رضاشاهی زیسته، از کارهای او ناآگاه بوده، محبت او را به بازماندگان خود کامگی محمدعلی شاهی و تعیین مقرری برای سالار الدوله برادر خونریز و آزادی ستیزش را نمی دانسته است. وانگهی، از زبان یکی از دو برادر سازنده آهنگ مرغ سحر می گوید: « در واقع، ترانه ایست که استاد بهار برای مخالفت با رضاشاه سروده است»(III) و این سخن با آن سخن نمی خواند.

در باره زمان سرودن مرغ سحر، به همین بسنده می کنم که بهار، سخنها به نثر و نظم در باره دوره مشروطه خواهی گفته و از سروده های آزادیخواهانه خود یاد کرده است. در آنها، هیچ اشاره ای به آن ترانه که بی درنگ پس از اجرایش در دلها نشست، دیده نمی شود. وانگهی، چنان که خواهیم دید، در سال 1306 که برای نخستین بار اجرا شد، نام سراینده ترانه را پنهان داشتند.

کسانی هم، سرایش آن را به دوره زندان یا پس از زندان و تبعید بهار منسوب داشته اند که به کلی نادرست است. در آن هنگام، شاعر- اگر چه مغضوب دستگاه بود- هنوز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. گفتنی ست که به روایت نیر سینا، یک ماه پس از ضبط مرغ سحر با صدای ملوک ضرابی، شهربانی رضاشاهی جلوی توزیع آن را گرفت(IV).

نخستین اجرای ترانه مرغ سحر

نخستین خواننده ترانه مرغ سحر، به احتمال قوی خانم ایران الدوله (هلن) و محل اجرایش باغ سهم الدوله بود که شرحش را خواهم داد. سپستر، چنان که آقای دکتر ساسان سپنتا نیز نوشته اند(V) این ترانه را ملوک ضرابی خواند و به صورت صفحه روانه بازار ساخت؛ اما هنوز کسانی به نادرست، نخستین اجرا را به قمرالملوک وزیری منسوب می کنند و محل آن را را هم گراند هتل تهران می نویسند. شگفت آن که در چاپهای ناقص دیوان شاعر بزرگ ما نیز این اشتباه راه یافته است. بدیهی ست که به سال1306، مانعی در مورد اعلام نام قمر به عنوان خواننده ترانه ای در جشن یک روزنامه طرفدار رضاشاه، وجود نداشت.

من ندیده ام در جایی به نخستین اجرای این ترانه اشاره شده باشد و چنان که گفتیم، برای کسانی درباره زمان سرایش آن نیز ابهامهایی وجود دارد. از این رو، مناسب می بینم شرحی در این زمینه بدهم: درهفتم تیر 1306، روزنامه طنز آمیز ناهید جشنی به مناسبت آغاز هفتمین سال انتشار خود برپا کرد و «تصنیف در ماهور» به عنوان « اثر طبع یکی از اساتید سخن» در آن جشن اجرا شد و متنش را پیوست اولین شماره سال هفتم کردند. محل اجرا هم «باغ آقای سهم الدوله» بوده است(VI). این تصنیف، بعدها «مرغ سحر» یا «نالۀ مرغ سحر» نام گرفت و سراینده استادش نیز شناسایی شد. متن جدا چاپ شده تصنیف را ضمیمه این یادداشت کرده ام.

چرا روزنامه ناهید؟

روزنامه هفتگی ناهید(با وقفه هایی: 22 فروردین 1300- 30 اردیبهشت 1312)، ارگان طنز آمیز هواداران سردار سپه بود و به دست میرزا ابراهیم ناهید و یاری قلمی عارف قزوینی در می آمد.ناهید، دشمنان بسیاری برای خود فراهم آورد که اغلب، مخالفان خودکامگی سردار سپه یا کسانی بودند که این روزنامه به آنها پرخاش کرده یا ناسزا گفته بود. یکی از اینان، ملک الشعرای بهاراست. او را در ناهید «طماع الشعرا» می خواندند(VII). شاعر هم در چند سروده، میرزا ابراهیم ناهید و روزنامه اش را هجو کرده است. از جمله:

ای سیه نامه ناهید و طرفدار رضا آلت آلت برخواه وطن در هر باب

با این حال، از سال 1305 به بعد، بسیاری از شعرهای تازه بهار در روزنامه ناهید به چاپ می رسید و گمان می برم که سراینده مغضوب دستگاه رضا شاهی، بدین وسیله خواسته است خود و خانواده اش را از بد گمانی آن دستگاه کینه جو مصون دارد و بستن پرونده های پیشین را یادآور شود. اولین سروده، «چهارخطابه» اوست(VIII) که در آن مدح و مجیزی از شاه نو به تخت نشسته کرده است. این تمهیدها، جانش را نجات داد؛ اما سالی پس از نخستین اجرای مرغ سحر به زندانی افتاد که آغاز یک دوره رنج آمیز پنجساله بود و شگفت آن که در آن زندان، با ابراهیم ناهید هم بند شد(IX).

تفاوت نخستین اجرا با اجراهای بعدی

گفتیم که در نخستین اجرا، نام ترانه سرا ذکر نشده است و تنها به مقام ادبی او اشاره کرده اند.جز این، یک تفاوت هم آن اجرا با آنچه می شناسیم دارد. روانشاد نواب صفا می نویسد:

شادروان[یزدان بخش] قهرمان از قول[پدر زنش،] مرحوم بهار می گفت: تصنیف مرغ سحر را ساخته بودم و در آن قسمت از آهنگ که می گویم «شام تاریک ما را سحر کن»، ابتدا گفته بودم: «شام من، شام من را سحر کن». یک شب شنیدم ﺮهگذری به شام من شام من می گوید«شام تاریک من را سحر کن» و من دیدم چه کلمۀ مناسبی را همین مرد رهگذر که میزان سوادش هم معلوم نیست انتخاب کرده؛ در حالی که من توجه نداشته ام و شعر را، به همین شکل اصلاح کردم(X).

البته در روایت قهرمان یا نواب صفا اشتباهی رخ داده است؛ زیرا چنان که در تصویر نخستین متن ترانه نیز دیده می شود، در هر دو صورت «ما» آمده است و نه «من»

بخشی از شعر ملک الشعرای بهار که در تصنیف خوانده می‌شود، به این شرح است:


  • بند اول

مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن

ز آه شرربار این قفس را بَرشِکَنُ و زیر و زِبَر کن


بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سُرا

وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده را پر شرر کن


ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد

ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن


نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژاله‌بار است

این قفس، چون دلم، تنگ و تار است


شعله فکن در قفس ای آه آتشین

دست طبیعت گل عمر مرا مچین


جانب عاشق نِگَه‌ ای تازه گل از این، بیشتر کن

مرغ بیدل شرح هجران مختصر، مختصر کن


  • بند دوم

عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی اثر شد

ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی ثمر شد


راستی و مهر و محبت فسانه شد

قول و شرافت همگی از میانه شد


از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد

دیده تر کن!


جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب

ساغر اغنیا پر می‌ناب، جام ما پر ز خون جگر شد


ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن

ساقی گلچهره بده آب آتشین، پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین


ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین

کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد


بند دوم این تصنیف، بیشتر سیاسی بوده و فقط در اجراهای قدیمی به گوش می‌رسد.

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

اینو که می‌بینید، دلبرِ تمامِ اقوام ایرانیست


برای مشاهده بهتر روی عکس کلیک کنید

ندانی که ایران نشست منست

جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزد ایرانیان است و بـــس

ندادند شـیر ژیان را بکــس

همه یک دلانند یـزدان شناس

بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس

دریغ است ایـران که ویـران شــود

کنام پلنگان و شیران شــود

چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد

در این بوم و بر زنده یک تن مباد

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

بالاترینِ ۵ ساله،مثبتت خیلی‌ بیشتر از منفیته، به خاطر همین، برای من تولدت مبارکه

برای مشاهده بهتر روی عکس کلیک کنید

"بالاترین" نقطهٔ عطفی در شکستن سانسور در ایران

با اینکه بعضی‌ وقت‌ها سانسورم کردی، با اینکه بعضی‌ وقت‌ها بهم جواب قانع کننده ندادی، ولی‌ باید به عنوان یک انسان و ایرانی‌ ازت قدر دانی کنم چون خیلی‌ در شکستن سانسور تاثیر گذاشتی، و خیلی‌ به "آزادی بیان" احترام گذاشتی، خیلی‌ برای خودت،فقط به خاطر "آزادی" دشمن تراشیدی. من واقعا نمی‌دونم چقدر مستقل هستی‌! ولی‌ اینو میدونم که هر که و هرچه هستی‌ باید ازت قدر دانی کنم. در ته دلم واقعا دوست دارم "مستقل" و "آزاد" باشی‌، که امیدوارم اینطور باشه. تولدت مبارک بالاترین پنج ساله. برات آرزوی موفقیت دارم، سعی‌ کن که تحملت بیشتر باشه، میدونم کار بسیار سختیی و هر کاری بکنی‌ ، کلی‌ طلب کار هم هستن مثل خود من!، اما همهٔ طلب کارا بد نیستن، واقعا اگه مثل من، با انتقاد سازنده، میخوان که تو جوان سالم بار بیای در "استقلال" و "آزاد" کامل.

بازم تولدت مبارک جوان رشید ایرانی‌، گرچه ویرتوالی!

این هم هدیهٔ ناقابل من برای جشن تولد تو. یه پوستر برای "بالاترین" سایت مفید و جوان ایرانی‌.

میدونم این لوگو نیست ولی‌ اگر خواستی‌ میتونی ازش استفاده بکنی‌.

مسعود


۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

آقایان اصلاح طلب به کشتار سال ۶۷ اعتراف کنید وگرنه این لقمه از گلویتان پایین نمی‌رود

برای مشاهده بهتر روی عکس کلیک کنید-
کاریکاتور

مطمئن باشید که آزادی میاید دیر یا زود، و یا اینکه با کمک شما این رژیم انسان کش چند صباحی دیگر میماند. تصمیم خود را بگیرید! در آزادی باید شما جوابگوی سال ۶۷ باشید مخصوصاً اقایان، خاتمی، موسوی و کروبی. حداقل این است که به مردم حقیقت را بگویید تا شمارااگر بخواهند! ببخشند، غیر از این مطمئن باشید که ما مردم ایران برای جان هزاران نفر از جوانانمان دادخواهی می‌کنیم و هر کسی‌ مسئول باشد را به دادگاه‌های مردمی می‌خوانیم چونکه ما به آزادی اعتقاد کامل داریم ، نه این جمهوری اسلامی که شما می‌خواهید..

۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

بزرگترین برج خورشیدی دنیا برای تولید ۲۰۰ مگا وات تولید برق




هفتصد و پنجاه میلیون دلار، ۲۰۰ مگا وات تولید برق، ۸۰۰ متر بلندی برج خورشیدی: این داده‌های "EnviroMission"، یک پروژهِ فوتوریست که پیشبینی ساخت یک برج غول پیکر تا سال۲۰۱۵ در صحرای اریزنا در آمریکا می‌کند. این برج با آخرین تکنولوژیهای "انرژی آلترناتیو" ساخته خواهد شد که در نوع خود بدون شک بینظیر می‌باشد.

۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

تجزیه طلبان! وطن، برای هر وجب این خاک کهن ، جانها، مال ها، خون‌ها داده است، شما کور خوانده اید


ملت ایران بعد از آزادی ایران از دست این روحانیت ضدّ خدا و میهن، نه با جنگ، بلکه با فرهنگ بزرگش به سراغ تکه‌های جدا شده در تاریخش خواهد گشت و دوباره به پهناوری و گسترش خواهد رسید. شما به بهانه، خود مختاری با وطن فروشان خائن ایرانی‌ و انیرانی کور خوانده اید. ایران از شمال تا جنوبش ایران خواهد ماند و شما روی سیاهانِ مفلوک این آرزو را به گور خواهید برد.خود مختاری فقط در ایران و زیر پرچم ایران معنی‌ پیدا می‌کند نه با جدایی از ایران. کرد، بلوچ، فارس، ترک، همه و همه از هر قوم و مذهب ایرانی‌ خواهند ماند . زنده باد ایران، خانهٔ پدریمان. سرفراز باد هر ایرانی‌ در سراسر این گیتی‌

مسعود اسماعیل لؤ

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

نظر دکتر بنی‌صدر در رابطه با "بحث آزاد" و تلاش ایشان در این زمینه



برای کسانی‌ که در سایت بالاترین شروع کرده‌اند به تهمت زدن، و افترا، و بی‌احترامی، به آقای بنی‌صدر در رابطه با پیشنهاد من برای یک گفت و شنود و بحث آزاد در "بالاترین" با آقای دکتر بنی‌صدر. میتوانید از تلاش‌های ایشان برای برقراری بحث آزاد مطلع شوید


با سلام و درود فراوان به آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر


با شما چند
سؤال را در میان میگذارم در رابطه با "بحث آزاد" و با تشکر مجدد، از محبت شما

آقای بنی صدر، تا آنجا که ذهنمان ما را یاری میکند ، شما در سال ۱۳۵۱ در خارج کشور ، اگر نگویم اولین نفر!، حداقل از پیش قدمان "بحث آزاد" در خارج از کشور بودید، و در رژیم شاه سابق، به برگزاری یک سری "بحثهای آزاد" اقدام نمودید، و در کشورهای متفاوت، نشان دادید که "بحث آزاد" در عمل بسیار مفید میباشد، حال سوال من از شما این است:
لطف بکنید در مقدمه نظر خود , در رابطه با "بحث آزاد" را توضیح دهید، که چه برداشتی از "بحث آزاد" دارید.
۱) زمان شروع به "بحث آزاد" را در سال ۱۳۵۱ مورد تائید شماست!؟ و آیا کسان دیگری هم با شما در این مورد پیشقدم بوده ا ند!
۲) آیا فکر نمیکنید که چه در خارج از کشور، و چه در داخل از کشور، دید گاه های متفاوت میبایست، به این روش روی بیاورند!؟ مثل خود شما که بعد از انقلاب در تلویزیون ایران با گروههای مختلف این کار را روش، روشنگری دانستید!؟
۳) آیا پس از گذشت ۳۰ سال در ایران، در خارج از کشور، نیاز به بحث آزاد، حس نمیشود!؟ و اگر جواب مثبت است!! چرا اپوزیسیون خارج از کشور همیشه از "بحث آزاد" فرای میباشد"!؟
۴) آیا به نظر شما، گروه اصلاح طلب که خود را در درون این نظام تعریف میکند، چه در درون کشور، و چه در خارج از کشور، به "بحث آزاد" تن میدهد!؟ و اگر جواب منفی میباشد، به نظر شما، چرا!
۵) چرا شما که این روش "بحث آزاد" را پای ریزی کردهاید، آنها و دیگران را، دعوت به "بحث آزاد" نمیکند!؟، و یا اگر دعوت کرده اید! لطفا توضیح بدهید.
۶) آیا اصلا "این روش "بحث آزاد" میتواند در این مرحله از مبارزه با استبداد دینی کار گشا باشد!؟
با تشکر
مسعود اسماعیل لؤ

آقای مسعود اسماعیلو گرامی
با سلام

1 – در پاسخ به پرسش اول شما عرض می کنم که در سال 1339 که جبهه ملی فعالیت خود را از سر گرفت، شماری از فعالات اعضای احزاب بودند و شمار دیگری عضو آنها نبودند. این پرسش که آیا می باید جبهه ملی از خود سازمانی داشته باشد و یا خیر و اداره جبهه و حوزه های آن چگونه بابد باشد؟ پرسشی از پرسش های اساسی بود. من در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی مشغول تحقیق بودم. برای تحصیل در رشته اقتصاد نیز در کنکور شرکت کرده و قبول شده و دانشجو بودم. بعنوان محقق، برآن شدم ببینم حزب ها بر سر چه امور توافق و بر سر چه اموری اختلاف نظر دارند. این تحقیق، مرا به این نتیجه رساند که ترتیب دادن جلسه های بحث آزاد میان گزیده های حزب ها و سازمانهای سیاسی، سبب اطلاع اعضای آنها از اشتراکات می شود و این اشتراکات را بیشتر می کند. بدین قرار، بحث آزاد، در سال 1339 پایه گذاری شد. در زندان نیز، این بحث را ترتیب می دادیم.
وقتی به اروپا آمدم، سازمان جبهه ملی اروپا حزب ها را منحل کرده بود. مجالی هم برای بحث آزاد نبود. دیرتر، خط کشی بر پایه «ایدئولوژی»، در کنفدراسیون و سپس در جبهه ملی و حتی در سازمانهای دانشجوئی مسلمان، انشعاب رویه شد. برای مقابله با تضاد همه با همه، بحثهای آزاد را پیشنهاد کردم. احتمال می دهم در سال 1349 این بحثها را شروع کرده باشیم. اما بدون تردید، از سال 1351 تا بازگشت به ایران، بحث های آزاد مرتب انجام می گرفتند. در بازگشت به ایران، نیز همین بحث ها را برای این که سازمانهای سیاسی، خشونت را بمثابه رابط میان خود، رها کنند، پیشنهاد کردم. به یاد می آورم که در همان روز های اول بعد از 22 بهمن 1357، آقای خمینی مرا معرفی کرد بعنوان مدافع اندیشه راهنمای انقلاب ایران معرفی کرد و از گروههای سیاسی خواست، نمایندگان فکری خود را برای شرکت در بحث آزاد، معرفی کنند. چند باری نیز این بحثها انجام شدند. چون نتیجه بحث ها با تصرف قدرت از سوی ملاتاریا و حزب جمهوری اسلامی سازگار نبود، آقای خمینی و دستیاران او مانع ادامه بحث ها شدند. طرفه این که در روزهائی که واپسین مراحل کودتای خرداد 60 انجام می گرفت، شبه بحث آزادی با شرکت آقایان کیانوری و احسان طبری و فرخ نگهدار به نمایندگی از حزب توده و فدائیان خلق اکثریت با آقایان بهشتی و مصباح یزدی و سروش، به نمایندگی از اسلامیان، ترتیب دادند.
در ترتیب دادن بحثهای آزاد، این جانب تنها نبودم. در خارج و در ایران، گروهی شرکت داشتند . ترتیب جلسه های بحث و تعیین موضوعهای بحث و اداره بحث و انتشار حاصل بحث، کاری جمعی بود.
2 – در پاسخ به پرسش دوم شما عرض می کنم که از همان روزهای اول مهاجرت از ایران، بحث آزاد را پیشنهاد کردم. اما بدان تن ندادند. پس از سرنوشتی که شورای ملی مقاومت پیدا کرد، از نو، بر آن شدیم (مجامع و گروه ها و شخصیتهائی که این بحثها را روش برخوردار شدن از دو حق، یکی حق اتحاد و دیگری حق اختلاف می دانستند. البته نقش اول را مجامع برعهده داشت) بحثهای آزاد را ترتیب دهیم . اما دوسه باری که ترتیب داده شدند، در اسم بحث آزاد بودند و در واقع نبودند. حاصل بحثی شامل اشتراک ها و اختلاف ها نیز نداشت. جلسه 23 کلن، نخستین جلسه بحث آزاد است – گرچه هنوز از بحث آزاد بمعنای درست کلمه فاصله دارد – که شرکت کنندگان در 6 مورد اساسی توافق کردند و مجلس بحث حاصلی پیدا کرد که بکار جنبش می تواند بیاید.
3 - در پاسخ به پرسش سوم شما خاطر نشان می کنم که در داخل و خارج از کشور، بحث های آزاد ضرورتی به تمام دارند. حق اینست که در خارج از کشور نیز بحث آزاد ، در حد شرکت چند تن در بحث، از طریق پالتاک، مدتها است که انجام می گیرد. با وجو این،
● سه رأس مثلث زور پرست با بحث آزاد، چه در داخل و چه در خارج از کشور مخالف هستند. زیرا زور ضد اندیشه و ضد استقلال و آزادی انسان است. شرکت در بحث آزاد، نیاز به پذیرفتن حق مخالفت و مخالف و رابطه غیر خشونت آمیز برقرار کردن با طرف بحث است. زورپرستی که هدفی جز قدرت نمی شناسد، مخالف خود را ضدی می انگارد که باید حذف شود. پس هیچگاه تن به بحث آزاد نمی دهد. وقتی هم نیاز پیدا می کند، شبه بحث آزاد را ترتیب می دهد. بحث های آزاد دوران انتخابات ریاست جمهوری و رفتار آقای احمدی نژاد در این بحث ها و نیز شبه بحثهای آزاد که بعد از قیام مردم در روز عاشورا ترتیب داده شدند، می گویند چرا زور پرستان از بحث آزاد وحشت دارند.
● گروه ها و کسانی که تا جنبش – برخی از آنها با وجود ادامه جنبش – فعالیت سیاسی را بی فایده می شمردند و «نه به ولایت فقیه و آری به ولایت جمهور مردم» را ناممکن می شمردند و هنوز می شمارند، تن به بحث آزاد نمی دهند زیرا ساخته ذهنی آنها به برفی می ماند که در برابر آفتاب حقیقت و واقعیت قرار بگیرد.
● از دورانی که در غرب ایدئولوژی ها بی اعتبار شدند، ایرانیان اندیشه گریز شدند و به اندیشه راهنما بی اعتناء شدند. چون فعالیت نیز نبود، نیازی هم به اندیشه راهنما احساس نمی کردند و بسا گمان می برند که خود را از یک مزاحم رها کرده اند. اما وقتی فعال شدند و با مشکل ها و مانع ها روبرو گشتند، متوجه شدند که بدون اندیشه راهنما، قدم از قدم نمی توان برداشت. یافتن پاسخ این پرسش که با توجه به موقعیت ایران، اندیشه راهنما می باید بیان آزادی باشد و یا بیان قدرت و اگر بیان آزادی باید باشد، ویژگی های این بیان کدامها هستند، نیاز به بحث های آزاد دارد. بتدریج که این نیاز بیشتر احساس شود، تقاضا برای بحثهای آزاد نیز افزایش می یابد. برعهده جامعه جوان است که خواستار این بحثها بگردند و اسباب آن را فراهم کنند. از جمله بدین خاطر که سانسور اندیشه ها و اطلاع ها و جلوگیری از جریان آزاد اندیشه ها و جریان آزاد اطلاع ها، از راه بحثهای آزاد گسترش می یابند.
4 – پاسخ پرسش چهارم خود را در پاسخ به پرسش سوم می یابید. با وجود این، درخور یادآوری است که بحث آزاد در باره اصلاح و انقلاب و این که آیا قابل جانشین یکدیگر شدن را دارند یا خیر؟ و بحث آزاد در باره محل عمل سیاسی (درون رژیم یا بیرون آن و درون ایران و یا بیرون رژیم اما وابسته به قدرت یا قدرتهای خاری یا بیرون رژیم و درون ایران بمعنای استقلال از رژیم و قدرتهای خارجی) و بحث آزاد در باره اندیشه راه نما و هدف ( بیان آزادی یا بیان قدرت و ولایت فقیه یا ولایت جمهور مردم ) و بحث آزاد در باره دیگر مسائل اساسی کشور، شرط شفاف شدن هدف و روش و بدست آوردن مشترکات و تعیین حوزه حق اختلاف و کثرت گرائی، است.
5 - در شکل دعوت عام، مرتب دعوت کرده ام. حتی پیشنهاد کرده ام چند تنی بطور مرتب گرد هم آیند و در باب مسائل بحث کنند و بحث ها انتشار پیدا کنند. یکبار جلسه بحثی نیز تشکیل شد و خود زحمت تحریر حاصل بحث را نیز برعهده گرفتم اما دنباله پیدا نکرد.
در موقعیت کنونی که اکثریت بزرگ شرکت کنندگان در جنبش از بند تعلقات گروهی رها هستند، این خواست از سوی آنها است که می باید ابراز شود و بسا خود آنها هستند که می باید بحث های آزاد را ترتیب بدهند. در پائیز گذشته نزد من آمدند و بحث آزاد پیشنهاد کردند. پذیرفتم اما پیشنهاد کنندگان هنوز نتوانسته اند بحث ها را ترتیب دهند. تجربه بحث آزاد کلن می گوید که این گونه بحث ها، با انواع موانع روبرو هستند. اراده آهنین می خواهد و آنها که دارند از موانع عبور می کنند و بحث های آزاد را سازمان و سامان می دهند.
6 - پاسخ به پرسش ششم شما را نیز در پاسخ ها به پرسشهای پیشین داده ام. فرصت را مغتنم می شماره برای توضیح در باره بحث آزادو ترتیب برگزار کردن آن البته به زبانی و به روشی که همگان بتوانند آن را بکار برند:
● بحث آزاد واقعیت پیدا می کند وقتی مسئله (نظر، اندیشه، مشکلی از مشکلهای سیاسی یا اقتصادی و یا اجتماعی و یا فرهنگی) معینی موضوع بحث می شود. هدف آن گذار از دانش کمتر به دانش بیشتر و یافتن اشتراک ها و اختلاف ها به ترتیبی است که انسانها بتوانند هم از حق اتحاد بر سر اشتراک ها برخوردار شوند و هم از حق اختلاف در فراوان مسائل دیگر که یا موضوع بحث نشده اند و یا بحث نتوانسته است آنها را به اشتراک برگرداند.
ادامه یافتن بحثهای آزاد ضرور است زیرا گذار از اختلاف به اشتراک نیاز به دانش بیشتر و بنا بر این، جریان آزاد اندیشه ها و دانش ها و اطلاع ها دارد.
● روشی که در بحث آزاد بکار می رود و موفقیت آن را تضمین می کند، اینست:
1 – یکی از دو طرف، موضوع بحث را توضیح و نظر خویش را اظهار می کند. طرف دیگر این نظر را نقد می کند. طرف اول نقد طرف دوم را نقد می کند. طرف دوم نقد طرف اول را نقد می کند. در پایان، اشتراک ها و اختلافها از یکدیگر بازشناخته می شوند. اشتراک موضوع تجربه و دانش و پرداخته شدن از نقص ها می شوند و اختلافها موضوع بحث های آتی.
2 – هرگاه این بحث ها در حضور جمعیتی انجام بگیرند، جمعیت می باید از رفتار جانبدارانه نسبت به این و یا آن طرف بحث خودداری کند. جمعیت از راه رساندن اطلاع و یا نظر و نقد به ناظم بحث، آن را بارور تر کنند. بدیهی است دو طرف بحث آزادند که طالب مشارکت جمعیت در بحث باشند و یا آن را مخل بحث بدانند. تصمیم آنها، از پیش می باید به اطلاع کسانی برسد که می خواهند شاهد بحث باشند.
3 – فرق مناظره با بحث آزاد اینست که بحث آزاد پیروز دارد و شکت خورده ندارد. توضیح این که شرکت کنندگان در آن، همه پیروز می شوند. زیرا هدف یافتن حقیقت و واقعیت و توافق بر سر آن، از جمله به خاطر بی نیاز شدن از خشونت در بعد های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است.


هدفِ ما چیست ؟ ادامهِ « ضد فرهنگِ روضه خوانی و ذکر مصیبت»، یا جستجوی « چه باید کرد ها» ؟

مسلما این شبکه های اجتماعی به هرکدام از ما این امکانات را داده و میدهد که در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی ایران و جهان با انگیزه های متفاو...