در این مقاله سعی کرده ام که به انواع همگرایی های ''پایدار'' و ''ناپایدار'' اشاره ایی بکنم، تا شاید بتوانیم در فرآیند های متشابهِ عملی اما متفاوت در هدف، عوامل و اشتراکات دینامیکی پدیدهِ ''همگرایی '' را مورد مطالعه بیشتر قرار بدهیم و آگاهانه در طراحی آن در راهِ اهدافِ مان، حضور ''غالب'' داشته باشیم، نه ''مغلوب''، و در نهایت بتوانیم با این خود آگاهی در تولیدِ ''همگرایی پایدار'' در زمینه اجتماعی و سیاسی به موفقیت های بیشتری دست بیآبیم.
-------
تنها همگرايیهای از جنسِ ''پايدار'' که پایه و مبنای آنها، ارزشهای ''پايدار'' هستند، میتوانند به تأمین حیات امن و سالم برای انسان و طبیعت بیانجامد. به همین دلیل لزومِ مطالعهِ انواع همگرایی، با یک روشِ ''پایدار''، میتواند کمک شایانی به یافتن راهِ حلهای عملی و علمی در راستای یک ''جامعه بشری پویا'' بکند.
*****
مسعود اسماعیلو
درباره همگراییهای پایدار و ناپایدار
مقدمه:
یک نگاه به عصرِ حاضر و نگاهی به تخریبِ تدریجیِ محیط زیست و ارزشهای انسانی، نشانگرِ این واقعیت است که متاسفانه، اکثرِ همگراییهای سیاسی، اجتماعی و مدنی، حتی در کشورهای دمکرات و نسبتاً آزاد جهان، به نوعی به ابزارِ تخریبِ انسان و محیط زیست او تبدیل شده است. کافیست که به آخرین آمارِ سازمان مللِ متحد در سال ۲۰۱۴ در رابطه با محیط زیست نظری انداخته شود و یا در لینک زیر این مقاله به آمار دهشتناک تخریب محیطی توجه کرد که انسان برای بقای خود به آن بیش از هر موجود دیگری نیازمند است.
http://www.worldometers.info/?utm_expid=4939992-9.poDGa0_0S-GAUww8X123Vg.1&utm_referrer=http%3A%2F%2Fwww.worldometers.info%2Fit%2F
بدونِ شک این تخریبها به ویژه در کشورهایی که شهروندانش دست به گریبانِ استبدادِ فراگیر میباشند، در تمامِ زمینهها به دوصد چندان میرسد، و ایران از هر جهت یک نمونهِ بارزِ آن است. حکومت کنونی ایران در تخریب انسان، تخریب ارزشها، و تخریب محیط زیست، یکی از بیرحمترین رژیمهای تمامیتخواه به شمار میرود.
در این نوشتار سعی بر این شده که در حوزهِ علومِ انسانی، اشارهای به انواع همگراییها بشود و با گشودن این بحث، با فراخوان به مشارکت صاحب نظران، به تجزیه و تحلیل آنها پرداخت تا شاید بتوان به یک واحد اندازهگیری و قرارداد عملی برای تشخیص و درکِ انواعِ همگراییهای پایدار و ناپایدار دست یافت.
سعی بر این است که بتوان به نمودارهای علمیِ ساده و قابل درکِ همگانی رسید و آنها را در اختیارِ افکار عمومی قرار داد.
مسلما با تأمل بیشتر میتوان به تعاریف دقیقتری از همگرایی دست یافت و طبیعتا پی برد که الزاما همه همگراییها هدفمند و آگاهانه نیستند، همان گونه که همه همگراییها به خودی خود مثبت و به سود انسان نیستند.
من به این باورم که، چه عواملِ پیشرفت و شکوفاییِ جوامعِ بشری و چه عواملِ پسرفت و تخریبِ محیط زیست، بستگیِ مستقیم دارند با انواعِ مختلفِ همگراییهای موجود در جوامعِ بشری و نیز بر این باورم که تنها همگرايیهای از جنسِ ''پايدار'' که پایه و مبنای آنها، ارزشهای ''پايدار'' هستند، میتوانند به تأمین حیات امن و سالم برای انسان و طبیعت بیانجامد. به همین دلیل لزومِ مطالعهِ انواع همگرایی، با یک روشِ ''پایدار''، میتواند کمک شایانی به یافتن راهِ حلهای عملی و علمی در راستای یک ''جامعه بشری پویا'' بکند.
متاسفانه حتی در کشورهای دمکرات و نسبتاً آزاد نیز بسیاری از همگراییهای حکومتی، دولتی، و هم چنین خود شهروندان ظاهرا ''همگرایی پایدار'' به نظر میرسند ولی در باطن چیزی جز ''همگرایی ناپایدار» و یا «واگرا'' نیستند و بیشتر با تخریب انسان و پیرامونش همراهی کردهاند.
انواع همگراییهای موجود در طبیعت و جامعه
همگراییها را میتوان به ترتیبِ قدمتشان به ۷ دسته تقسیم کرد، که البته شاید با نگاهی دقیقتر بتوان انواع دیگری را نیز بر آنها افزود. همگراییهایی که من بر میشمارم از قرار زیر هستند که هر یک با توضیحی کوتاه آورده میشوند:
۱- همگراییهای جوهریِ حیاتی، بیولوژیکی، ذاتی و محیط زیستی
طبیعت، محیط زیست، حیوانات، دارای شگفتانگیزترینِ رفتارهای جوهری و غریزی هستند. مسلما انسان هم از این توانِ حسی و جوهری مستثنی نیست، اما به خاطر داشتن و تواناییِ اندیشه و توانایی در شناختِ علوم، و تنبلی در استفاده از این حس خارقالعاده، بیشترین سرمایهگذاری و اتکایش را بر روی ضمیرِ خودآگاهش معطوف کرده و به حسِ جوهری ((intuitive sense خود کمتر رجوع میکند.
مثالهای همگرایی پایدار در طبیعت و حیوانات بینهایت است، کافیست به زندگی زنبور عسل و مورچهها نگاهی بیاندازیم، همچنین به چهار فصل طبیعت، جابجایی آب و زمین، و حتا حوادث طبیعی در فرآیند همگرایی عظیمی که اکوسیستم زندگی انسان و جانوران را تشکیل میدهد.
نقطه مشترک این همگراییهای جوهری، مکانیسمها و فرایندهای ارگانیک و بیولوژیک میباشند که در یک مجموعه و در کمیّت خود، تبدیل به یک همگرایی شهودی و جوهری میشوند که از نوع '' همگرایی پایدار'' است.
این نوع ''همگرایی'' بستگی و ارتباط مستقیم با نظامِ دقیقِ حیات و قوانینِ طبیعت دارد.
لینک به یک نمونه:
۲- همگراییهای رفتاریِ ناخودآگاه و یا واکنشی که در جوامع بشری به آسانی قابل مشاهده و لمس نیست
در این همگرایی انسانها و حیوانات میتوانند تحت تاثیر کدهای عینیِ رفتاریِ متغیر و گاه نامرئیِ و پیشبینی نشده قرار بگیرند که بستگی به عواملی در ظاهر غیرمنطقی و از پیش تعریف نشده دارند. این همه در نهایت میتواند برآیند خوب و مثبت و یا منفی و بد را نیز رقم بزند.
برای مثال به این ویدئو توجه کنید که نمونهای از کجفهمی رفتاری است که در یک جامعه ارگانیک روی میدهد و در زیر دربارهاش توضیح داده میشود.
در یک کار پژوهشی، دانشمندان و محققان پنج ميمون را در قفسی گذاشته و در وسط قفس يك نردبان نهاده و بالای نردبان چند موز قرار دادند.
به محض اینکه ميموني برای خوردن موز به بالای نردبان میرفت، روی بقیهِ ميمونها آب سرد ریخته میشد. چندین بار این کار تکرار شد تا اینکه پس از مدتی، هر وقت ميمونی قصد بالا رفتن از نردبان را داشت، شدیداً از سایر میمونها کتک میخورد تا از بالا رفتن و برداشتن موزها منصرف شود. نتیجه اینکه دیگر هیچ میمونی با وجود گرسنگی و علاقه به خوردن موز، از ترس کتک خوردن از دست همنوعانش، به خود اجازه نمیداد از نردبان بالا برود و موز را بردارد.
مدتي بعد محققان يكی از ميمونها را از قفس بیرون آورده و ميمون جدیدی را به جای میمون قبلی گذاشتند. ميمون تازه از راه رسیده و گرسنه و از همه جا بی خبر برای به دست اوردن موزها نزدیک نردبان میشود و به محض اینکه میخواهد بالا برود از میمونهای دیگر بدون ریخته شدن آب سرد بر روی آنها حسابی کتک میخورد بدون آنکه دلیلاش را بداند.
بعد از مدتی باز محققان ميمون جدید ديگری را با یکی از میمونهای قديمی عوض میکنند و باز همین اتفاق کتک خوردن تکرار میشود، و حتی آن میمونی که بعد از این میمون قدیمی وارد شده و نمیدانست به چه دلیل کتک خورده بود، شروع به زدن میمون جدیدتر میکند.
به همین ترتیب این کار ادامه پیدا میکند تا تمام میمونهای قدیمی جایشان را به میمونهای جدید میدهند، و حالا دیگر با اینکه هیچ یک از میمونهای قدیمی که آب سرد بر سرشان ریخته میشد و فقط به خاطر جلوگیری از ریختن آب سرد میمون دله را تنبیه میکردند، در قفس حاضر نبودند، میمونهای جدید بدون تجربه آب سرد هر میمون دله را که برای گرفتن موز به نردبان نزدیک میشد، کتک میزدند چرا که پدیدهِ کتک زدن به عنوان یک عمل ثابتِ رفتاری بین میمونهای در قفس برجای مانده بود.
این رفتارِ غیرِ قابل توجیهِ عقلانی برای انسانها، به عنوان یک رسم در قفس میمونها باقی ماند که از جهاتی در یک روندِ رفتاری غیرقابل توجیه در جوامع انسانی نیز صادق است مانند پیشداوریهای رایج...
مثال بالا یک نوع همگرایی رفتاریست از نوع ''ناپایدار'' که معمولا بدون داشتن هدف مشخص و آگاهی، و گاهی حتی بر حسب حادثه و اتفاق، در یک جامعه روی میدهد.
در یک مثال دیگر توجه شما را به خبری که مدتی پیش خواندم جلب میکنم: در ایران با اینکه برای دارندگان اتوموبیل، بیمه شخص ثالث وجود دارد و اجباریست، تا در صورت تصادف، بیمه شخص مقصر، خسارت طرف غیرمقصر را بپردازد ولی باز هم پس از هر تصادف ظاهرا باید رسم و رسوم دعوا و فحش و حتا کتککاری هم انجام شود.
یک مثال دیگر کتککاری طرفداران تیم فوتبال است بدون آنکه دلیلی برای این کار وجود داشته باشد. خود من نیز ک بار قربانی این کتککاری شدم بدون آنکه از تیمی طرفداری کرده باشم!
نمونه در این زمینه بسیار است. این گونه همگراییها و اتفاقها در بسیاری از زمینههای امور اجتماعی، آن هم به طور اتفاقی و یا بر اثر عوامل پیچیده روانشناختی در جوامع بشری اتفاق میافتد و تا وقتی که یک الگوی جدید (پارادایم) و بهتری جایگزین نشود این نمونهها وجود خواهند داشت. این نوع همگراییها در جامعه ایران زیاد دیده میشود.
ما ایرانیان در بسیاری موارد بدونِ انکه بدانیم، گرفتار افکار و عقاید خرافاتی و سنتی (البته نه تمام سنتها) هستیم بدون آنکه دلایلش را بدانیم یا در آنها کند و کاوی کرده باشیم درست مانند آزمایش موز و کتک زدن و کتک خوردن میمونها. این نوع همگراییها بستگی مستقیم با نا آگاهی و نادانیها و دانش نسبی انسانها دارند.
الگوهای پیشنهادی ما میبایست این تابوهای اجتماعی را در هم بریزد که البته زمان میخواهد اگرچه برای ارائه چنین الگوهایی بسیار تأخیر شده است.
۳- همگراییهای اختیاریِ انسانی در جوامع مدنی
این نوع همگرایی بستگی مستقیم دارد با انتخاب انسان و خودآگاهی نسبی و حسیِ او که میتواند در سه مجموعه زیر قرار بگیرد:
الف- همگراییهای اعتقادی، مذهبی، قومی، ملی، نژادی، ایدهآلیستی، آرمانی و تخیلی
این همگرایی بستگی مستقیم دارد به باور ها و اعتقادات ایل و تباری، قبل و بعد از مرگ، وجدانِ تاریخی، وجدانِ عمومی، وجدانِ آیندهنگر، احساسِ محبت و دوستی به خانواده، قبیله، کشور، همکاری و همیاری، تأثیرات محیط زیستی، علومی و تکنولوژیک.
ب – همگراییهای فرهنگی، هنری
بستگی مستقیم دارد با خلاقیت و هنرهای متفاوت مثل موسیقی، تئاتر، سینما، نقاشی، مجسمهسازی، معماری، شهرسازی، ، استعدادهای متعدد جوهری، جوّ فشار و ناهنجاریها، امید و شادیها، وجدانِ عمومی و حسِ دوستی و محبت، و در نهایت ارتباط با محیط زیست که سرچشمه هنرهاست.
پ – همگراییهای تکنولوژیک و علمی
بستگی مستقیم دارد با خواستِ بهتر زیستن و بهتر استفاده کردن از زمان عمر بشری و در نتیجه بهره بردن از دستآوردها و پیشرفتهای تکنولوژیک و پیشرفتِ علوم انسانی و هم چنین تجربه از تحولات طبیعی مثل زلزله و تغییرِ شرایطِ زیستمحیطی انسانها و…
چند نمونه از همگراییهای اختیاری، ''پایدار'' و ''ناپایدار''
نمونه پایدار: سازمان مستقل غیرانتفاعی و غیردولتی گرین پیس که در سال ۱۹۷۱ در شهر ونکوور در کانادا تاسیس شد یک همگرایی نسبتا موفق با یک مرامنامه «پایدار» برای محیط زیست و حمایت از حیوانات است که برد و باختهای بسیاری داشته و هنوز از حمایت انسانهای بسیاری در تمام جهان برخوردار است و به عنوان یک همگرایی توانسته به همگراییهای انسانی و اخلاقی و حتی علمیِ مهمی دست پیدا کند.
نمونه ناپایدار و واگرا: هجوم ارگانیک شکارچیان کرگدنها و فیلها برای فروش پر درآمد شاخ آنها و البته حمله به حیوانهای دیگر (فکها، بالنها، کوسهها، دلفینها و..) که به یک جریان مافیایی پر درآمد تبدیل گشته و متاسفانه ادامه دارد.
نمونه پایدار: بیشتر ورزشهای گروهی که فوتبال رتبه اول جهانی را در یک همگراییِ ورزشی دارد که ورزشکارانش هر چه هماهنگتر و راسختر در اهداف پایدار ورزشی، و دارای روحیهِ بالای ورزشی باشند، شانس بیشتری برای نزدیکتر کردن انسانها به یکدیگر و کامیابیهای فرهنگی خواهند داشت.
نمونه ناپایدار و واگرا: سوء استفاده از ورزش، و ورزشکاران، مخصوصا در ورزش فوتبال که طرفداران بسیاری دارد، این ورزش را به یک صنعتِ ناپایدار ، تقریبا مافیایی، (نگاهی بیاندازیم به قطر گیت ۲۰۰۸ میلادی) سیاسی تبدیل کرده که یکی از بزرگترین بازارهای جهانی را در اختیار دارد.متاسفانه اخلاق و روحیه ورزشکارانه در این ورزش افتِ چشمگیر و فاحشی داشته و همچنین آمار زد و خورد و قتل در استادیومهای جهانی، گاهی به صحنه جنگ شبیه میشود.
فهرستی ازهمگراییهای اختیاری:
- انواع انقلابهای بزرگِ جهانی، خشونتآمیز و یا بدون خشونت
- انواع دولتها
- انواع حکومتها
- انواع رفراندمها
- انواع انتخابات آزاد
- انواع جنبشهای مردمی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی
- انواع کودتاها اعم از پیروز و یا نافرجام
- انواع وزارتخانهها
- انواع جشنها و مراسم سنتی، فرهنگی، هنری
- انواع نهادهای دولتی
- انواع نهادهای بینالمللی
- انواع نهادهای غیردولتی
- انواع ورزشهای گروهی
۴- همگراییهای مصلحتی و مقطعی
میتوان از حکومتهای ائتلافی به عنوانِ این نوع همگراییها یاد کرد که اگر بر بستر حقوق بشر و حقوق ملی و منافع ملی برقرار گردد توجیه پایدار دارد ، ولی اگر به خاطر در قدرت ماندن باشد پایدار نیست.
برای نمونه، دولتهای مرکل در آلمان، برلوسکونی در ایتالیا، رنسی در ایتالیا.
این نوع همگراییها بستگی مستقیم با کسب یا حفظ قدرت سیاسی دارد.
۵- همگراییهای اجباری که زیر فشار قدرت و زور شکل میگیرند مانند جنگ، خشونتهای تحمیلی، نیروهای مسلح و لشکرکشیها
این نوع همگرایی با قهر و قدرت متمرکز به انسانها دیکته میشوند. همگرایی ناشی ازقوه قهریه (ارتش و نیروهای مسلح) و یا استبداد و حتی از سوی قوانینِ طبیعت تحمیل میشوند.
در این نوع همگرایی، شرکت در همگرایی اختیاری نیست و به حق داشتن اشتراک و یا اختلاف بین انسانها اهمیتی داده نمیشود و تمام فرمانها از طریق قدرت مرکزی، قدرتِ حاکم، استبداد، قوانین طبیعی (سونامی، زلزله، آتشفشان در نیروی همگرای زمین) خود را تحمیل میکنند.
این نوع همگراییها در تاریخ بشر بسیار به چشم میخورد از دورانِ پیش از تاریخ برای تنازع بقاء تا دوران امپراتوریهای بزرگ از ایران و یونان و رُم تا امپراتوری عثمانی.
کافیست نگاهی به اهرام مصر بیاندازیم که به خوبی نشان میدهند چگونه قدرتهای حاکم با همگراییهای اجباری منظم و کارآمد از انسانها برای رسیدن به اهدافشان استفاده کردهاند و حتا در حال حاضر نیز چنین میکنند. به نوعی بردهداری در دوبی و قطر نگاه کنید و موضوع «قطرگیت» را پیگیری نمایید.
از سوی دیگر ارتشهای کشورهای قدرتمند از بزرگترین همایش و نمایشِ یک همگراییِ منظم برخوردار هستند. هر مهره به عنوان انسان در این همگراییِ اجباری نقش مهمی بازی میکند و با سرکشی از آن میتواند جان خود را از دست بدهد (اعدام سربازان فرای از جنگ).
همگرایی اجباری و منسجم که فاقد ارزشهای پایدار است، میتواند تحت فشار و زور و قدرت یک استبداد فراگیر (مانند جمهوری اسلامی ) شکل بگیرد. حکومت کنونی ایران با در دست داشتن تمامی ابزارِ فشار و با کمکهای غیر مستقیم دولتهای بزرگ که به فکر ''منافع ملی'' خودشان هستند، توانسته در یک همگرایی منسجم، روند سرکوب و تخریب ارزشهای انسانی را ادامه دهد اگرچه همگراییاش ناپایدار است و دیر یا زود در هم خواهد شکست. این نوع همگرایی بستگی مستقیم با عاملان قدرت و قهر و خشونت دارد.
۶- همگراییهای سیاسی ابزاری، صنعتی ابزاری و اقتصادی ابزاری
این نوع همگراییها اصولا به دلیل سرشتشان ناپایدار هستند و غیرقابل پیشبینی .
نگاهی به تاریخ معاصر و رقابتهای نابرابر سیاستهای اقتصادی بین قدرتهای بزرگ جهان، و جابجایی سرمایههای نجومی نمونه روشن و بارزی از این نوع همگراییهاست.
کافیست نگاهی به روند جابجاییِ سرمایههای کلان و بازار پول و دنیای ''کار و تولید'' و رابطه ''کار'' و ''تولید'' (که هیچ حکومتی هم قادر به کنترل آن نیست) انداخت تا بیشتر به مکانیسم این نوع همگراییها پی برد.
متاسفانه تاثیرِ این گونه همگراییهای اختاپوسی، بسیار خطرناک و غیر قابل پیشبینی و همواره بارور بحرانهای اقتصادی است و میتواند محیط زیست و امنیت شهروندان را به شدت تخریب کند. این همگراییها بستگی مستقیم با سرمایداری جهانی، قدرتهای سیاسی، پیشرفت و پسرفت تولیدات صنعتی و هم چنین با منافعِ اقتصادی و منافع محلی یا به عبارتی «منافع ملّی» دارند.
۷- همگراییهای، الکترونیکی، اینترنتی و مجازی
در این رابطه میتوان مثالهای بسیاری بر شمرد، اما به همین چند خط قانع شویم که مخصوصا در تولیداتِ دنیای ارتباطات، ابزارها مانند انواعِ تلفنهای دستی، آی پدها، کامپیوترها، سختافزارها و نرمافزارها، استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی، انسانها را مجبور میکند (یا آنها مجبور میشوند) برای استفاده از این فرآوردهها، همگی رفتار خود را تغییر داده و با نحوه استفاده و مقررات استفاده از این ابزارها هماهنگ کنند. این نحو استفاده از ابزارهای متعدد و قابل دسترسی برای بخش بزرگی از انسانهای روی زمین، آنها را در این مورد با یکدیگر همگرا میکند.
این گونه همگراییها رابطه مستقیم با پیشرفتِ ارتباطات الکترونیکی و تولیداتِ صنعتی دارند
لینک به سایتی که سرعت این همگرایی را به خوبی نشان میدهد:
خلاصه اینکه میتوان گفت همگراییهای ناپایدار سبب یک ''واگرایی'' در دامنهای وسیع در جامعه بشری میشوند، چون مثل یک سرطان، ارگانیک عمل میکنند، و اگر یک همگرایی پایدار توانا نتواند در یک فرآیند، در برخورد برآیندها به موفقیت برسد، نشان از ضعف ''کمّی'' آن است و میبایست روی فراگیر شدن خود سرمایهگذاری کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر