۱۴۰۴ مهر ۱۴, دوشنبه

«آلترناتیو سیاسی» یا «سیاستِ آلترناتیو» ؟ - (مسعود اسماعیلو)

 

مبانی زبان‌شناختی: معناشناسی، نحو و کاربردشناسی

آلترناتیو سیاسی یا سیاست آلترناتیو

 

هدف این بخش روشن‌سازیِ اصطلاحات و چارچوب‌های نظری است که برای درکِ دقیقِ عباراتِ سیاسیِ «آلترناتیو سیاسی» و «سیاستِ آلترناتیو» ضرورت دارند. پیش از هر بررسی سیاسی-انتقادی، لازم است تفاوتِ میانِ «معنا» (معناشناسی)، «نحو ترکیبی» (سینتکس) و «کاربردِ زبان» (پراگماتیک) به‌روشنی تبیین شود، زیرا بسیاری از سو‌ء‌فهم‌ها و مصادره‌های واژگانی از نبودِ همین تمایزها ناشی می‌شود.

معنی‌شناسی (سمانتیکس) چیست و برای چه کار می‌کند؟

معناشناسی شاخه‌ای از زبان‌شناسی است که به مطالعه‌ی «معنا» در زبان می‌پردازد: چگونگیِ نسبتِ واژگان و ترکیباتِ زبانی با مفاهیم، حقایق ِ جهانِ بیرون، و ساختارهای ذهنی سخنگو.

 

معناشناسی را می‌توان به سه سطحِ اصلی تقسیم کرد:

۱– معناشناسیِ لغوی  (Lexical semantics)

مطالعه‌ی معنای «واژه‌ها»، روابطِ معنایی میانِ واژه‌ها (هم‌معنایی، متضاد، فراتبار، هسته‌ای/محاطی و غیره)، و چگونگیِ تغییرِ معنا در فرایندهای واژه‌سازی یا ترکیبِ معناها. این بخش نقش کلیدی در تشخیصِ معانیِ بنیادینِ یک واژه (مثلاً «آلترناتیو») دارد.

۲– معناشناسیِ عبارتی / جمله‌ای  (Phrasal / Sentential semantics)

بررسیِ معنای «جملات» و «عبارات» در سطح ترکیب عناصر زبانی. این حوزه مبتنی بر «اصلِ ترکیبی» (Principle of Compositionality) است: معنای کل باید از معانی اجزا و قواعدِ ترکیبِ آن‌ها تعیین شود. فهم اینکه «آلترناتیو» وقتی در ترکیبِ «آلترناتیو سیاسی» قرار می‌گیرد چه معنایی می‌یابد، در این سطح تحلیل می‌شود.

۳– مدل‌سازی معناشناسی منطقی  (Formal / Model-theoretic semantics)

رویکردی که به‌صورت رسمی و ریاضیاتی، زبانِ طبیعی را با ابزارهای منطقِ صوری (منطق گزاره‌ها، منطق مرتبه‌اول و نظریه مدل) نمایش می‌دهد و امکانِ تحلیل دقیقِ مفاهیمِ ترکیبی و قیاسی را فراهم می‌آورد. این سنت نظری پس از کارهایِ ریچارد مونتاگ، و سپس توسعه‌‌دهندگانِ معاصر ادامه یافت.

۴- نحو (سینتکس) و نقش آن

نحو یا سینتکس به قواعدِ ترکیبِ ساختارهای زبانی می‌پردازد: چگونه واژه‌ها در قالبِ ساختارهای بزرگ‌تر (عبارت، جمله) کنار هم قرار می‌گیرند. نحو شکلِ «قالبِ بیانی» را فراهم می‌آورد و بنابراین تعیین می‌کند که چگونه عناصرِ معنی‌دار می‌توانند با هم ترکیب شوند تا معنایِ پیچیده‌تر تولید شود. به عبارتِ دیگر:

سینتکس = قواعدِ ترکیبِ فرمِ زبانی؛

معناشناسی = محتوایِ معناییِ حاصل از آن ترکیب.

۵- کاربردشناسی (پراگماتیک) — مرزِ معنا و استفاده

پراگماتیک یا کاربردشناسی به مطالعه‌ی «معنای کارکردی» و «معنای از دیدِ گوینده» می‌پردازد: چه چیزی واقعاً توسط گوینده مراد است، در چه بافتی گفته شده، مقاصدِ گوینده، کنش‌های گفتاری (speech acts)، و اصولِ تعاملی مانند «هم‌زمانیِ معنی» (conversational implicature). به‌طور خلاصه:

معناشناسی می‌گوید: جمله چه معنایی دارد؛

پراگماتیک می‌گوید: گوینده در موقعیتِ خاص چه معنی‌ای را می‌خواهد منتقل کند و شنونده چگونه باید آن را دریافت کند.

این تفکیک‌ها اهمیتِ حیاتی دارند چون بسیاری از سوءاستفاده‌های واژگانیِ سیاسی (مثلاً جا زدنِ «آلترناتیو» به‌معنایِ «الگوی نهایی») از هم‌پوشانیِ نادرستِ معنای لغوی با مقاصدِ بیانی (پراگماتیک) ناشی می‌شود.

۶- اصلِ ترکیبی (Compositionality) و ریشه‌های نظری

اصلِ ترکیبی—که ریشه در سنتِ فلسفیِ فِرِگه و بعدها در کارهایِ منطقی و زبان‌شناختی تقویت شد—می‌گوید معنایِ یک عبارت تابعِ معانی اجزای آن و قواعدِ ترکیبِشان است. این اصل، زمینه‌سازِ امکانِ «مدل‌سازیِ معنا» و پیوندِ معناشناسی با منطقِ رسمی شد؛ طوری‌که زبانِ طبیعی را می‌توان برای تحلیل‌های قیاسی و ساختاری به صورتِ قابلِ پردازش درآورد.

۷- پیوند معناشناسی با رشته‌های دیگر

معناشناسی پیوندی عمیق با حوزه‌های زیر دارد: نشانه‌شناسی (semiotics)، منطق، روانشناسی زبان (psycholinguistics)، نظریه‌ی ارتباطات، فلسفه‌ی زبان، انسان‌شناسیِ فرهنگی و سبک‌شناسی. این بین‌رشته‌ای‌بودن نشان می‌دهد که هر تحلیل زبانیِ سیاسی باید فراتر از تعریفِ صرفِ لغوی حرکت کند و جنبه‌های روان‌شناختی، اجتماعی و تعامل‌یابیِ واژه‌ها را نیز لحاظ نماید.

۸- گذارِ تاریخیِ ورودِ زبانِ طبیعی به تحلیلِ رسمی — نقشِ نوام چامسکی

تا دهه‌یِ ۱۹۵۰، جریانِ غالب در برخی محافل علمی بر این باور بود که زبانِ طبیعی بسیار پیچیده و متغیر است و نمی‌توان آن را با سازوکارهای منطقِ صوری به‌سادگی تحلیل کرد.

نوآوریِ نظریِ نوام چامسکی در دهه‌هایِ ۱۹۵۰–۱۹۶۰ این تصور را دگرگون ساخت. اهمیتِ کارِ چامسکی در چند نکته کلیدی خلاصه می‌شود:

معرفیِ دستورِ زایشی (transformational / generative grammar)که نشان داد می‌توان قواعدِ نحویِ تولیدی تعریف کرد که به‌صورت بازتولیدپذیر جملاتِ نامحدودی از ساختارهای صحیح تولید کنند؛

تمایزِ نظریه‌ای میانِ شایستگی (competence)دانشِ ذهنیِ زبانِ گوینده—و کارکرد (performance)اجرای واقعیِ زبان در موقعیتِ اجتماعی؛

طرحِ ایده‌ی گرامر جهانی (Universal Grammar)که فرض می‌کند ساختارها و توانمندی‌های بنیادینِ زبان در ذهنِ انسان‌ها به‌نحوی ذاتی وجود دارد و تحلیلِ زبان را امکان‌پذیر می‌سازد.

این تحولاتِ نظری، راه را برای پیوندِ قوی‌ترِ نحو، معناشناسی و مدل‌سازیِ رسمی باز کردند و نشان دادند که تحلیلِ ساختاریِ زبانِ طبیعی می‌تواند مبنایی نظری و علمی داشته باشد؛ امری که بعدها زمینه‌سازِ توسعه‌های گسترده در معناشناسیِ رسمی (formal semantics) و زبان‌شناسیِ شناختی شد.

منابع پیشنهادی (برای مطالعه و استناد) (فهرستِ زیر مرجع‌های کلاسیک و مرجع‌نمای اصلی‌اند که برای تقویتِ بخشِ اولِ مقاله و پشتیبانیِ علمیِ استدلال‌ها مفید خواهند بود)

Frege, G. — “Sense and Reference” (Sinn und Bedeutung).

Austin, J. L. — How to Do Things with Words.

Grice, H. P.  — “Logic and Conversation” (  مقالاتِ مرتبط  با  implicature ).

Montague, R. — “Universal Grammar” (کارهای پایه در معناشناسیِ رسمی).

Chomsky, N. — Syntactic Structures.

Chomsky, N.  — Aspects of the Theory of Syntax (ملاحظاتِ کلیدی درباره‌ی competence و performance).

Heim, I. & Kratzer, A. — Semantics in Generative Grammar (برای پیوندِ معناشناسیِ رسمی با دستور زایشی).

Cruse, D. A. — Lexical Semantics.

Pustejovsky, J. — The Generative Lexicon.

Lyons, J.   Semantics (مقدمه‌ای نظام‌مند بر معناشناسی).

نقد سیاسی گروه‌های مدعی «آلترناتیو سیاسی»

۱- مصادره‌ی واژه و بحران معنا

همان‌طور که در بخش نخست دیدیم، «آلترناتیو» به‌لحاظ زبان‌شناسی معنای گزینه‌ی ممکن و قابل انتخاب دارد، نه «گزینه‌ی نهایی و قطعی». وقتی این واژه به شکل ترکیب «آلترناتیو سیاسی» مصرف می‌شود، معنای دقیقش باید «یکی از امکان‌های جانشین در عرصه‌ی سیاست» باشد.
اما در فضای سیاسی ایران، چه در داخل و چه در خارج کشور، بسیاری از گروه‌ها و افراد با مصادره‌ی این ترکیب، خود را «تنها آلترناتیو ممکن و آماده« معرفی می‌کنند. این سوءبرداشت عملاً واژه را از معنای علمی خود تهی می‌کند و به ابزاری تبلیغاتی برای کسب مشروعیت بدل می‌سازد.

۲-  آلترناتیو سیاسی یا «توهم جانشینی آماده»؟

مشکل اصلی این‌جاست که مدعیان «آلترناتیو سیاسی» در عمل به جای اینکه خود را به‌مثابه یکی از امکان‌ها در یک بازار اندیشه معرفی کنند، ادعای جانشین نهایی دارند. این نگاه، به‌جای گشودن فضا برای رقابت سالم، «بستن میدان گفت‌وگو»  است.

این گروه‌ها معمولاً:

بر «شخصیت» یا «رهبر» خاصی تمرکز می‌کنند؛

در پی تشکیل «ائتلاف‌های مقطعی» برای مشروعیت‌سازی هستند؛

به‌جای فرآیند اعتمادسازی، بیانیه‌نویسی و امضاگیری را جایگزین می‌کنند؛

و در نهایت، ناتوانی‌شان در ایجاد بستر گفت‌وگو را با شعارهای کلان و مبهم می‌پوشانند.

۳- بازتولید بی‌اعتمادی

ایرانیان به‌درستی نسبت به چنین ادعاهایی بی‌اعتمادند. تجربه‌ی تاریخی نشان داده است که «مدعیان آلترناتیو سیاسی» غالباً یا به رقابت‌های درون‌گروهی فرومی‌پاشند، یا در نهایت به بازتولید همان چرخه‌ی قدرت‌طلبی و انحصارگرایی منتهی می‌شوند. این بی‌اعتمادی تنها حاصل عملکرد سیاسی نیست؛ بلکه ناشی از همین «بازی زبانی» است: وقتی واژه‌ای به‌نادرست مصادره شود، مردم به کل گفتمان بی‌اعتماد می‌شوند. در واقع، بحرانِ اعتماد سیاسی در ایران تا حد زیادی ریشه در «تحریف‌های واژگانی» دارد.

۴تضاد با «سیاست آلترناتیو»

مدعیان «آلترناتیو سیاسی» بر خلاف «سیاست آلترناتیو» عمل می‌کنند:

«سیاست آلترناتیو» می‌خواهد «بازار اندیشه‌ها» را ایجاد کند؛

«آلترناتیو سیاسی» می‌خواهد انحصار جانشینی را مصادره کند.

به همین دلیل است که پروژه‌های مدعیان معمولاً شکست می‌خورد: زیرا آن‌ها به‌جای خلق «اعتماد پایدار»، تنها بر تولید «تصویر و توهم جانشینی آماده» تکیه می‌کنند.

۵پیامدها برای جامعه‌ی سیاسی

نتیجه‌ی این روند:

افزایش شکاف میان مردم و نیروهای سیاسی؛

تضعیف امید به گفت‌وگوی ملّی؛

انباشته‌شدن «بیانیه‌ها» و «امضاها» بدون هیچ اثر واقعی؛

و مهم‌تر از همه، بی‌معنا شدن خود واژه‌ی «آلترناتیو» در ذهن افکار عمومی.

به زبان سادهوقتی واژه‌ها به ابزار« فریب» بدل شوند، سیاست هم به« نمایش» بدل می‌شود  چراکه «آلترناتیو سیاسی» بیشتر یک «توهم تبلیغاتی» است تا یک «امکان واقعی».

هسته‌ی اصلی و «قلب تپنده‌ی تحلیلی» این نوشتار، یعنی تعریف دقیق «آلترناتیو سیاسی»   و «سیاست آلترناتیو» با ریشه‌شناسی دقیق زبان‌شناختی و فلسفی. این همان بخشی است که بعداً می‌تواند پایه‌ی نقد جدی گروه‌های مدعی باشد، چون با این دقت علمی، دست هیچ گروهی برای بازی با واژه‌ها باز نمی‌ماند.

ریشه شناسی ِ واژه ها

۱-  ریشه‌شناسی «آلترناتیو»

واژه‌ی «آلترناتیو» از ریشه‌ی لاتین alterبه معنای «دیگری» می‌آید. در معنای دقیق، «آلترناتیو» به معنای «امکان و تواناییِ انتخاب میان دو یا چند گزینه» است، نه به معنای یک «الگوی جایگزین نهایی». بنابراین «آلترناتیو» در اصل «یک امکان انتخاب» است، نه خود «جانشین». این نکته بسیار مهم است، زیرا بسیاری در گفتمان سیاسی امروز، «آلترناتیو» را صرفاً به معنای «جانشین قطعی» به‌کار می‌برند، در حالی که اگر بخواهیم خوشباورانه و بدون شک به آن بنگریم، این خود یک «کج‌فهمی زبانی و مفهومی است»

۲-  ریشه‌شناسی «سیاست»

واژه‌ی «سیاست»  (Politics)  از واژه‌ی یونانی polis (πόλις)  به معنای «شهر» می‌آید. در فلسفه‌ی سیاسی یونان باستان، سیاست به معنای «هنر حکومت کردن بر جامعه» تعریف شده است؛ «هنری که تنها از طریق مشارکت و حضور شهروندان معنا پیدا می‌کند». ارسطو نخستین بار انواع حکومت را برشمرد و نشان داد که «سیاست» در اصل نوعی «کنش جمعی، مشارکتی و هنرِ اداره‌ی جامعه» است، نه «ابزاری شخصی برای قدرت‌طلبی».

۳-  «آلترناتیو سیاسی»

ترکیب  «آلترناتیو سیاسی» از دو واژه ساخته می‌شود:

«آلترناتیو» = امکان انتخاب میان گزینه‌های مختلف،

«سیاست» = هنر اداره‌ی جامعه از طریق مشارکت مردم.

بر این اساس، «آلترناتیو سیاسی» تنها زمانی معنا پیدا می‌کند که «مردم یا ملت» میان «آلتر ها» یا همان راهکارهای متفاوت با برنامه های ارائه شده متفاوت، آزادانه یک «گزینه = آلتر» را انتخاب کنند. بنابراین «پسوندِ سیاسی» نه یک موجودیت آماده و از پیش‌تعیین‌شده، بلکه فرآیندی است که فقط در بستر مشارکت و انتخاب عمومی معنا پیدا می کند و متعاقبا شکل می‌گیرد.

به بیان دیگر:

«سیاست» هدف است و ثابت می ماند (هنرِ اداره‌ی جامعه به دست مردم).

«آلترناتیو» ابزار است و بینِ میران پیشنهاد کننده می چرخد (امکان انتخاب میان الگوها).

اما متأسفانه در فضای سیاسی امروز، این رابطه وارونه شده است: بسیاری «آلترناتیو» را به‌جای ابزار، خودِ هدف معرفی می‌کنند و با این وارونگی، محتوا را از سیاست تهی می‌سازند.

۴-  «سیاست آلترناتیو»

این ترکیب دقیقاً معکوس است:

«سیاست» = بستر مشارکت عمومی و هنر حکومت‌ورزی،

«آلترناتیو» = امکان انتخاب میان راهکاره. از طریق مردم

«سیاست آلترناتیو» یعنی سیاستی که آگاهانه بر امکان انتخاب تکیه می‌کند؛ سیاستی که می‌داند «هیچ راه‌حلی مقدس نیست»، بلکه همواره باید عرصه‌ای برای انتخاب و سنجش میان راهکارها فراهم شود. به همین دلیل، «سیاست آلترناتیو» به معنای ایجاد یک «بازار اندیشه‌ها» و میدان گفتگو است، تا مردم بتوانند میان چند راهکار واقعی انتخاب کنند و در نهایت گزینه‌ی برگزیده را به عرصه‌ی عمل سیاسی برسانند.

لب کلام  کلامِ آخر از این دو تعریف برمی‌آید که:

«آلترناتیو سیاسی» تنها محصول نهایی یک فرآیند انتخاب آزاد است و پیش از آن وجود خارجی ندارد.

«سیاست آلترناتیو» زمینه‌ای است برای ایجاد و پرورش همین فرآیند انتخاب.

بنابراین هر ادعایی مبنی بر اینکه یک فرد یا گروه، «آلترناتیو سیاسی آماده» در دست دارد، پیشاپیش نادرست است، زیرا آلترناتیو سیاسی فقط با رأی وانتخاب مردم شکل می‌گیرد. آنچه گروه‌ها می‌توانند عرضه کنند، صرفاً پیشنهاد  و برنامه ها در چارچوب سیاستی پایداری که میخواهد آلترناتیو سیاسی را ازآن خود بکند ، نه چیزی فراتر.

اتفاقاً یکی از نقاط قوت «همپا» همین است که به جای موضع‌گیری خام سیاسی، کار را از پژوهش، اتیمولوژی، و تحلیل علمی شروع می‌کند. یعنی قبل از اینکه بخواهد «آلترناتیو» معرفی کند، می‌خواهد نشان دهد که اصلاً «آلترناتیو» در معنای فلسفی، زبانی و سیاسی چه جایگاهی دارد.

«آنچه گفته شد، تنها یک تفسیر شخصی نیست، بلکه پشتوانه‌ی آن در سنت‌های مختلف فلسفی و سیاسی پایدار موجود است: از ریشه‌ی لاتین alter و یونانی polis گرفته تا تحلیل‌های ارسطو درباره انواع حکومت، نقد افلاطون بر چرخه‌ی انحطاط سیاسی، و نیز نگاه‌های معاصر همچون میشل اونفره در «پست آنارشیسم» و نوام چامسکی در نظریه‌ی زایش‌مندی زبان و سیاست. همگی بر یک اصل مشترک تأکید می‌کنند: سیاست فقط در بستر انتخاب جمعی معنا پیدا می‌کند و آلترناتیو صرفاً ابزاری است برای این انتخاب، نه یک هدف از پیش ساخته. در همین جاست که ما در همگرایی پایدار ایرانیان بر «سیاست آلترناتیو» به‌عنوان بستر گفت‌وگو و امکان انتخاب آزاد تأکید می‌کنیم، نه بر ادعای داشتن «آلترناتیو سیاسی آماده» که بدون مشارکت مردم، اساساً بی‌معناست.»

 

رفرنس‌هایی که می‌توانیم به آن تکیه کنیم

ریشه‌شناسی:Lewis & Short Latin Dictionary برای

یونان باستان:ارسطو، سیاست (کتاب Politics) + افلاطون، جمهور.

سیاست مدرن:Hannah Arendt (The Human Condition) → تأکید بر «عمل جمعی».

آنارشیسم معاصر:Michel Onfray, La philosophie politique و Post-anarchisme.

زبان‌شناسی و سیاست:Noam Chomsky, Syntactic Structures + Language and Politics.

 

مسعود اسماعیلو – باز نگری و باز نویسی مقاله ۱۶ نوامبر  ۲۰۱۴ میلادی – esmailloumasud@gmail.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

«آلترناتیو سیاسی» یا «سیاستِ آلترناتیو» ؟ - (مسعود اسماعیلو)

  مبانی زبان‌شناختی: معناشناسی، نحو و کاربردشناسی آلترناتیو سیاسی یا سیاست آلترناتیو   هدف این بخش روشن‌سازیِ اصطلاحات و چارچوب‌های نظری است...