احزاب ایرانی، زندانیان ذهنی و عینیِ واکنشیِ «خود محورایانهِ قدرت طلبِ خود بسنده و رقیب ستیز»
معمولا «احزاب» در یک بسترِ اجتماعیِ دمکراتیک شکل گرفته و در کنارِ هم برای رقابتی پایدار و برای ارائه راهکاری متفاوت و (به زعمِ آنها برتر و بهتر) به عنوانِ «آلتر» های متفاوت وارد میدان میشوند تا آن را بر اساس «نگاه خود به ارزشهای جامعه» ارائه بدهند تا شاید مردمِ آن جامعهِ مدنی، در یک «انتخابات آزاد»، به عنوان یک «ملت»، بینِ «آلتر های متفاوتِ در صحنه»، «آلتر» آنها را برگزینند تا متعاقبا بتوانند به عنوانِ «آلترناتیوِ سیاسی»، موردِ قبول جامعه قرار بگیرند و سپس در یک ساختارِ مردمسالار عرفی، قدرت اجرایی را برای زمانی محدود در دست بگیرند، به همین سادگی، «نه کمتر و نه بیشتر».
خودزنی و در نهایت خود زندانیِ اندیشهِ مستبدانه خویش به دلیل ابتلا به بیماری استبدادزدگی |
در ضمن تا زمانی که مدعیانِ این «آلتر ها» رای اکثریتِ ملتی را با خود نداشته باشند، اصولا نه «آلترناتیوِ سیاسیِ» هستند و نه به «آلترناتیوِ سیاسی» تبدیل خواهند شد.
در این شرایطِ «بسترِ مکانی و زمانیِ ایرانِ ما»، این سوالِ بسیار اساسی را لزوما میبایست از این اقلیتهای مدعیِ قدرت طلبِ ایرانی کرد و آنها می بایست پاسخگو باشند که:
چرا هنوز معنیِ حقیقیِ «سیاست» و «آلترناتیوِ سیاسی» را نمیدانند و این دو را از هم تمییز نمی دهند و همچنان با گستاخی تمام لباسِ کهنه و تکه پارهِ سنتیِ «روشنفکری» را هم بر تن کرده و خود را هم «روشنفکر» میدانند و هم «روشنفکر» میخوانند و همچنان تنها «آلترناتیوِ سیاسی!
در این فضای ایران استبدادزدهِ ما، این شرایط و وقایعِ سیاسی اجتماعی داخل کشور هستند که به طور مستقیم شکل و شمایل و محتوای این احزاب را تغییر میدهند، نه به عکس.
این احزاب کاملا عکسالعملی و واکنشی عمل کرده و تابع شرایط و فاقدِ نوگرایی و خلاقیت هستند، با جنبش و خیزش مردم بیدار و با آرام گرفتن اوضاع اجتماعی بخواب میروند و خاموش می شوند، و ابدا در بطن جامعه توانایی جذب نیروی جوان را ندارند، نه در کمیتِ و کیفیتِ ایدهآلها و نه در برنامه ریزی وسازماندهی های اجتماعی!
«احزابِ» مدعیِمحترم، شما خوب میدانید که مسئله اصلی شما «سهم داشتن در قبضه کردنِ «قدرت» پسا جمهوری اسلامیست و سپس تقسیم قدرت، نه آزاد و مستقل ساختنِ کشور از دستِ این استبدادِ خانمانسوز و بیگانگان!
«سالهاست که میگوییم و مینویسیم که نخست یک «منشورِ ملّیِ پایدار ایرانیان» میبایست تئوریزه گردیده، آنهم توسطِ کارشناسان و جامعه شناسان حقوقی، نه توسطِ «مدعیانِ سیاسیِقدرت طلب و رقیب ستیز» و سپس به جامعه ارائه گردیده تا بیشتر بهینه سازی بگردد اگر مقبول جامعه افتاد و بهینه سازی شد، نیروهای مدعیِ سیاسی بر اساس این منشورِ ملّی همگرا بشوند.، همانگونه که «منشور حقوق بشر » پایه اصلی جنبش های «حقوق بشری»ست، «منشور ملّی ایران» هم میبایست پایه و اساسِ «ملّی گرایی و ایرانگرایی» بگرد و بتواند در راه مبارزاتی با اصول تدوین شدهِ خود، «راهبردی» بکند نه «رهبری» (آنهم توسطِ شخص و یا گروه خاصی). در نهایت این «منشورِملّی پایدار» به مرورِ زمان و اتکا به اصولِ راهنمایش روی به اعتمادسازی بیآورد و در نهایتِ منجر به یک« آشتی ملّی» بگردد. ما تمام ایرانیان داخل و یا گوشه کنار این جهان، فرزندان این آب و خاکِ مهر و خرد هستیم، بیاییم با هم به «آشتی ملّی» بیاندیشیم و با هم و مبتنی بر اصولِ یک «منشورِ ملّی ایرانیان»، با یک همگرایی ایرانگرایانه پازلِ « ملّی نیروهای مبارزِ میدانیی داخل کشور را کامل کنیم» و از این استبداد دینی قرونِ وسطی رها بشویم» |
هرگز نمیبایست امیدِخود را از دست بدهیم، در هر لباس و شغل و مسئولیتی، و در کنار نهاد های مدنی و داده های جامعه، فضای ایران را برای بسترِ یک «همگرایی و آشتی ملّی» در مفهوم اصیل و پایدارش آماده کرده و تلاشِ مضاعف بکنیم. «آشتی ملّی» یک نگاهِ خردمندانه بر اساس «حقوق ملّی و منافعِ ملّی ایران» است نه این «ائتلاف های شکست خورده سیاسی» . ابدا نیازی به ائتلافِ سیاسی نیست اگر «هدف آزادی و استقلالِ ایران» باشد نه «قدرت و تقسیم قدرت». در «طرح و ساختارِ همگرایانهِ آشتیِ ملّی پایدار» رابطه ها بر اساسِ ضابطه های پایدار تعریف میشوند.ایران خانه تمامی ما ایرانیان استبدازده میباشد.
م. اسماعیلو - ۲ جولای ۲۰۲۲ میلادی
esmailloumasud@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر