البته حرف خود را زدید، آن هم اینکه میخواهید انتخابات آزاد برقرار بشود، یعنی همان حرف برادر خاتمی را زدهاید! شما هم مثل کبک سرهایتان را کردهاید در زیر برف! چرا زورتان به ضحاک نمیرسد! افتادید به جان مار هایش!؟
آیا فکر میکنید که ملت ایران آنقدر بیشعور میباشند! به جای دفاع از وسط بازی برادرتان از مردم ایران و حق آنها دفاع کنید. آن ذکاوت و هوش اصلاح طلبی یتان واقعا کم آورده که چنین آب را گل آلود میکنید!؟، گویا این مرض وسط بازی به جان شما هم افتاده است. این رژیم اصلاح نمیشود و انتخابات آزاد در این رژیم غیر ممکن است.
ضربهٔ مجتبی واحدی حسابی گیجتان کرده و خواستید جواب این ضربه را با ضربه بدهید!؟ اما بدانید که ضربهٔ مجتبی واحدی به پیکرهٔ فرسودهٔ اصلاح طلبان ضربهِ واقعی بود و ضربهٔ شما انتزاعی و خالی از محتوا.این بچه بازی هارا بگذارید کنار و ملت را احمق ندانید. اگر راست میگوید به رهبرتان نامه بنویسید تا ببینیم چقدر شجاعت دارید
تو اینترنت زرزر کردن خیلی آسونه نه
پاسخحذفعزيز من کی ميخوايم ياد بگيريم که واسه بقيه تعيين تکليف نکنيم؟؟ شما نميتونی به کسی بگی چی بگه چی نگه، به کی بگه به کی نگه، خاتمی حرفش رو زده،شما هم حرفت بزن، و بزار هر کس ديگه اي هم که ميخواد حرفش رو بزنه ، بعد خود مردم تشخيص ميدن حرف کی درست تر و بيشتر منطبق با واقعيات هست و انتخاب ميکنن
پاسخحذفنوشته های اقای واحدی رو از قبل انتخابات دنبال می کردم . همیشه تحلیل های جامعی ارایه می کنن. و بین چند واقعه ارتباطات جالبی بر قرار می کنن در نوشته ها که نشون دهنده ی عمق فکریشونه در مسایل سیاسی. با این پیش فرض به نظرم می اد که اظهار نظرشون یه خورده شتابزده بوده. ابراهیم نبوی یک نقد بسیار متین منتشر کرده در جواب صحبت های اقای واحدی که تو سایت جرس قابل دسترسی.
پاسخحذفو اما درباره ی نامه ی محمدرضا خاتمی. باید بگم نامه بسیار شجاعانه نوشته شده و مخاطب نامه هم درست انتخاب شده. فرمانده سپاه صحبتی کرده که بر طبق جایگاه حقوقیش نباید می کرده. و اتفاقا اقای خمینی در زمان حیاتش در این باره اظهار نظر اشکاری کرده.جمله ی خمینی رو مبنا قرار داده و تناقضش با موضع سردار جعفری در واقع باعث ایجاد یک سند تاریخی دیگه در اثبات کودتا شده.توصیه می کنم نامه رو مجددا مطالعه بفرمایید.
اخرا ینکه ، جمهوری اسلامی ، یک مساله و معضل پیچیدس. حل این معضل در مرحله اول نیازمند صبر و حوصله است و پشتکار. کار یک شبه نیست. همه می دونیم. اما نکته ای که کمتر به اون توجه می کنیم اینه که ممکنه منش و روش یک گروه سیاسی راه گشا نباشه. اول باید به پیچیدگی مساله صحه گذاشت و بعد راه حلها و پیشنهادهای گروه های مختلف را با هم و در امتداد هم در نظر گرفت. نه صرفا در نفی نظرات همدیگر فعالیت بشه. ساخت یک شهر جدید رو تصور بفرمایید که نظرات مهندسای شهرسازی در کنار جامعه شناس و ... با هم یک جا جمع می شه و در نهایت با در نظر گرفتن
نگاه های مختلف است که به راه حل مشترک و نهایی می رسن.
یک روز یک چوپان ساده دلی گوسفندهایش را پای یک درخت جمع کرده و خودش نیز زیر سایه درخت دراز کشیده و دستش را هم زیر سر گذاشته و زیرچشمی گوسفندهایش رامراقب بود. ناگهان دید از دور یک سیاهی در حال نزدیک شدن است. پس با خودش گفت"
پاسخحذفواستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
سیاهی نزدیک تر شد.
چوپانه دوباره با خود گفت"
واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
سیاهی نزدیکتر شد و به گوسفندها رسید.
واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
سیاهی نزدیک تر شد و به وسط گوسفندها رسید.
واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
سیاهی نزدیک تر شد و ازگوسفندها رد کرد.
واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
سیاهی به چهار پنج متری جایی که چوپانه خوابیده بود رسید.
واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
سیاهی به جلوی پای چوپانه رسید.
واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
سیاهی شلوارش را پایین کشید.
واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
سیاهی شلوار چوپانه را هم کند و ترتیب او را داد!
وقتی کار سیاهی تمام شد و بلند شد تا شلوارش را ببندد و برود چوپانه بلند شد و گفت"
ای سیاهی تو کیستی و اینجا چه خواهی؟!
سیاهی گفت هیچ!!
چوپانه عصبانی شد و با دستش به بیرون اشاره کرد و گفت"
خوب برو ه ه ه ه ه ه ه ه !!
حال حساب ما و خاتمی, حساب چوپانه و سیاهی است.خاتمی آمد و هشت سال گفتیم "
واستا ببینیم این خاتمی می خواهد بیاید اینجا چکار کند ؟!
پس از هشت سال انتظار گفتیم"
ای خاتمی تو کیستی اینجا چه خواهی ؟!
گفت هیچ !!
پس گفتیم " خوب برو ه ه ه ه ه ه !!
وقتی موسوی می خواست کاندید شود خاتمی زودتر دوید و کاندیدا شد! ولی وقتی موسوی با قاطعیت اعلام کاندیداتوری کرد با وقت کشی سعی داشت با زبان بی زبانی موسوی را منصرف کند! و یاران با وفایش ! شروع به سرزنش موسوی کردند که چرا خروس بی محل شده و با وجود نامزدی خاتمی پا به میدان گذاشته است ! (ابطحی از جمله بود)پس خاتمی شروع به تعارفات مکش مرگ ما کرد!و چون ذاتا آدم سست عنصر و بی خاصیت و ابن الوقتی است تا موسوی را با اراده ای چون کوه در میدان دید پس عرصه را با استعفایی مضحک ترک کرد. فقط تصور کنید که بجای موسوی خاتمی کاندیدا بود که در اینصورت نیز تقلب حتمی بود ولی با این تفاوت که خاتمی نامه ای در جواب رهبر می نوشت و می گفت: پیام ملکوتی شما در خطبه های نماز دشمن شکن جمعه را با گوش جان نیوشیدیم! و از آنجا که حرف ولی فقیه عادل در نظام مقدس جمهوری اسلامی فصل الخطاب همه فصل هاست! پس من نیز بهمراه ملت همیشه در صحنه و مبارز ایران با اطاعت از آن فرزانه یگانه! مشت محکمی بر دهان یاوه گویان خارج نشین خواهیم زد. من نیز بنوبه خود پیروزی قاطع جناب اقای احمدی نژاد را با 24 میلیون رای تبریک گفته و پیشاپیش از زحمات بی دریغ اعضای شورای محترم نگهبان در انجام سالم این انتخابات پرشکوه و کم نظیر صمیمانه سپاسگذاری می نمایم!!
پاسخحذفچشمک خاتمی !
پاسخحذفیک روز مرد محترم شیک پوشی کنار خیابان ایستاده بود زن زیبایی هم آنطرف خیابان ایستاده بود. زن با دچوپانبایی برگشت و به مرد خندید و به اوچشمک زد!! مرد محترم که اتفاقا اهل دل هم بود فریفته رفتار دل انگیز زن شد وبه قصد دوستی از آنطرف خیابان به این طرف آمد و با ادب و احترام زن را به یک نوشیدنی دعوت کرد. ولی ناگهان زن برگشت سیلی محکمی به گوش مرد محترم نواخت و گفت : بی شرف! مگر تو خودت خواهر و مادر نداری که مزاحم زنان می شوی! الان پلیس را خبر می کنم تا حساب کار دستت بیاید!
آقای خاتمی نیز مانند این زن زیبا با حرفها و شعارهای فریبنده همچون دمکراسی , مردم سالاری دینی وقانون مداری مردم را می فریبد و وقتی رای خود را گرفت می گوید من رییس جمهور اپوزیسیون نیستم!!( مگر شما خودتان خواهر و مادر ندارین!الان پلیس خبر می کنم تا حساب کار دستتان بیاید.ای ضد انقلاب!) و آنگاه مردم و یاران خود را دسته دسته به جرم ضدیت با نظام! به مسلخ بازداشت و تعقیب میفرستد! او شعار مردم سالاری دینی می دهد و مدام آزادی و قانون و مردم سالاری را جمع و تفریق می کند ! ولی زمانی که انتخاب شد و در حالی که هنوز جوهر رای مردم خشک نشده است در مراسم تحلیف حکم ریاست جمهوری میگوید: مردم سالاری دینی همان ولایت فقیه است! اولین وظیفه یک رهبر اصلاح طلب حراست از مدیران خود است ولی اوبا لبخند بازداشت و محاکمه کاراترین و شجاع ترین مدیران خود همچون عبدالله نوری وعطاالله مهاجرانی وغلامحسین کرباسچی و روزنامه نگاران شجاعی همچون عباس عبدی, اکبر گنجی و عمادالدین باقی , رجبعلی مزروعی را به نظاره نشست و گفت همه ما باید مطیع قانون باشیم!( و چرا یکبار به جناح مخالف نگفت مطیع قانون باشیم!) او اگر هر رای مردم را باندازه یک تف هم حساب کرده بود می توانست با 22 میلیون , دریاچه سد کرج را پرکند و با آن یک سیلاب راه بیاندازد! هر چه مردم از او در مورد عمل به وعده هایش پاسخ خواستند او گفت: نمی گذارند! و جالب اینجاست که این دفعه بحث" نمی گذارند" را از همین حالا پیش از انتخاب شدن! و با گذاشتن دو پیش شرط مضحک مطرح نموده است! شاید بهترین توصیف خاتمی همان گفته آقای فریبرز رییس دانا باشد که گفت: آقای خاتمی از رانندگی با ماشین اصلاحات تنها ترمز کردن را بلد است! آقای خاتمی اصلاحات را بدنام می کند. او کاری می کند تا صد سال دیگر هر کس دیگری هم که برای اصلاحات برخاست مردم او را همچون چوپان دروغگو شارلاتان و کلاهبردار فرض کنند.از اصلی ترین مشخصات یک رهبر اصلاح طلب صراحت و صداقت است ولی خاتمی با دودوزه بازی های خود فضای پیچیده سیاسی ایران را بسی پیچیده تر می کند و روشنفکران و هادیان جامعه را سر در گم کرده و عرصه را بر تصمیم گیری تنگ میکند.امروز فضای سیاسی ایران محتاج سادگی و آرامش است. بادشمن یکرنگ بهتر از دوست دورنگ می توان معامله کرد. به احمدی نژاد بنگرید اوگرچه بر خطاست ولی هر چه هست خودش است! اوبا عقاید مضحکش آمریکا و اسراییل که سهل است با مراجع تقلید هم در می افتد!! او چنان با تعصب از مضحکات خود در مورد حقایق مسلم تاریخی مانند هولوکاست دفاع می کند که گاه انسان شک می کند شاید راست می گوید! او با زنبیل حرف های کمدی خود چنان به سازمان ملل می رود که گویی موسی عمران به بارگاه فرعون می رود! ا گر خاتمی ذره ای از اعتماد به نفس احمدی نژاد را داشت هم اکنون اصلاحات حال و روز دیگری داشت. بقول آقای کرباسچی در مورد خاتمی ؛ آزموده را آزمودن خطاست . یک گله گوسفند که یک شیر رهبر آنها باشد می تواند یک گله شیر را که یک گوسفند رهبرشان است را در جنگ شکست دهد! گوسفندان را رهبران شیران ایران زمین نکنیم.
. اگر کاندیدایی بخواهد با گدایی و ناله! آزادی را برای این سرزمین به ارمغان بیاورد همان بهتر که نیاورد.
پاسخحذف. نیروی مردم آنچنان قوی و نیرومند است که گردنکش ترین حکام را وادار به تسلیم می سازد. فقط باید بلد بود چگونه از آن استفاده کرد.می گویند که زمانی که می خواستند محمدعلی باب را اعدام کنند اورا به دار کشیدند و بعد بسوی او تیراندازی کردند. از قضا اولین تیری که شلیک شد به طناب خورد و باب به زمین افتاد و فرار کرد. باب برای فرار دو راه بیشتر نداشت یکی بسمت توالت های شهرداری و دیگری بازار. از بد شانسی او توالت های عمومی را انتخاب کرد! و در نتیجه ماموران مجددا او را گرفتند و اعدام کردند. می گویند اگر باب بسمت بازار که انبوه مردم در آنجا بودند فرار کرده بود با توجه به وجود تعداد زیادی از هوادارانش در آنجا, شانس نجاتش بسیار بود. اصلاح طلبان و خاتمی نیز اگر در دوره هشت ساله زمامداری خود, بجای ارکان قدرت, بسمت مردم فرار کرده بودند! شانس موفقیتشان صد برابر بود. آنها رای خود را از اجتماع گرفتند ولی ارتباط خود را با بدنه اجتماع قطع کردند! ( و گفتند مردم سالاری دینی همان ولایت فقیه است!) و عاقبت هم تبدیل به اصحاب ناله شدند! در اکثر موارد نیازی به صحنه کشیدن مردم نیست چرا که آنها در صحنه هستند. فقط کافی است که زمانی که به صحنه آمدند, جلوی آنها را نگیرید(مانند آقای خاتمی وقتی که در واقعه 18 تیر شریف ترین اقشار اجتماع به عرصه آمدند, دانشجویان را مشتی اوباش خواند!) مردم دقیقا شرایط را بو می کشند و در موقع مناسب پا به میدان می گذارند.اگر ما صحیح عمل کنیم مردم پیش از ما در صحنه خواهند بود. البته بنظر می رسد که سیاسیون ما در زمان قدیم دارای مهارت بسیار بیشتری در اینکار بوده اند. به مشروطه نگاه کنید , در زمانی که نه رادیو و نه تلویزیون بود و با وجود نشریات اندک و اکثریت مردم بیسواد , آزادیخواهان ایران توانستند با اقتدار, مظفرالدین شاه را مجبور به امضای فرمان مشروطه کنند. ولی اکنون در عصر ماهواره و اینترنت و انبوه کتاب و مجله و روزنامه این انبوه جمعیت دانشگاه دیده و باسواد, نمی توانند یک فرد را سر جایش بنشانند!
پاسخحذف