۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

چند نظر از هموطنان ناشناس در رابطه با "خاتمی" در وبلاگ من


چند نظر از هموطنان ناشناس در رابطه با "خاتمی"( http://masudesmaillou.blogspot.com/2011/07/blog-post_07.html) در وبلاگ من درج شده که بسیار قابل توجه می‌باشد و آنها را با شما در میان میگذارم

ناشناس گفت...

چشمک خاتمی !

یک روز مرد محترم شیک پوشی کنار خیابان ایستاده بود زن زیبایی هم آنطرف خیابان ایستاده بود. زن با دچوپانبایی برگشت و به مرد خندید و به اوچشمک زد!! مرد محترم که اتفاقا اهل دل هم بود فریفته رفتار دل انگیز زن شد وبه قصد دوستی از آنطرف خیابان به این طرف آمد و با ادب و احترام زن را به یک نوشیدنی دعوت کرد. ولی ناگهان زن برگشت سیلی محکمی به گوش مرد محترم نواخت و گفت : بی شرف! مگر تو خودت خواهر و مادر نداری که مزاحم زنان می شوی! الان پلیس را خبر می کنم تا حساب کار دستت بیاید!
آقای خاتمی نیز مانند این زن زیبا با حرفها و شعارهای فریبنده همچون دمکراسی , مردم سالاری دینی وقانون مداری مردم را می فریبد و وقتی رای خود را گرفت می گوید من رییس جمهور اپوزیسیون نیستم!!( مگر شما خودتان خواهر و مادر ندارین!الان پلیس خبر می کنم تا حساب کار دستتان بیاید.ای ضد انقلاب!) و آنگاه مردم و یاران خود را دسته دسته به جرم ضدیت با نظام! به مسلخ بازداشت و تعقیب میفرستد! او شعار مردم سالاری دینی می دهد و مدام آزادی و قانون و مردم سالاری را جمع و تفریق می کند ! ولی زمانی که انتخاب شد و در حالی که هنوز جوهر رای مردم خشک نشده است در مراسم تحلیف حکم ریاست جمهوری میگوید: مردم سالاری دینی همان ولایت فقیه است! اولین وظیفه یک رهبر اصلاح طلب حراست از مدیران خود است ولی اوبا لبخند بازداشت و محاکمه کاراترین و شجاع ترین مدیران خود همچون عبدالله نوری وعطاالله مهاجرانی وغلامحسین کرباسچی و روزنامه نگاران شجاعی همچون عباس عبدی, اکبر گنجی و عمادالدین باقی , رجبعلی مزروعی را به نظاره نشست و گفت همه ما باید مطیع قانون باشیم!( و چرا یکبار به جناح مخالف نگفت مطیع قانون باشیم!) او اگر هر رای مردم را باندازه یک تف هم حساب کرده بود می توانست با 22 میلیون , دریاچه سد کرج را پرکند و با آن یک سیلاب راه بیاندازد! هر چه مردم از او در مورد عمل به وعده هایش پاسخ خواستند او گفت: نمی گذارند! و جالب اینجاست که این دفعه بحث" نمی گذارند" را از همین حالا پیش از انتخاب شدن! و با گذاشتن دو پیش شرط مضحک مطرح نموده است! شاید بهترین توصیف خاتمی همان گفته آقای فریبرز رییس دانا باشد که گفت: آقای خاتمی از رانندگی با ماشین اصلاحات تنها ترمز کردن را بلد است! آقای خاتمی اصلاحات را بدنام می کند. او کاری می کند تا صد سال دیگر هر کس دیگری هم که برای اصلاحات برخاست مردم او را همچون چوپان دروغگو شارلاتان و کلاهبردار فرض کنند.از اصلی ترین مشخصات یک رهبر اصلاح طلب صراحت و صداقت است ولی خاتمی با دودوزه بازی های خود فضای پیچیده سیاسی ایران را بسی پیچیده تر می کند و روشنفکران و هادیان جامعه را سر در گم کرده و عرصه را بر تصمیم گیری تنگ میکند.امروز فضای سیاسی ایران محتاج سادگی و آرامش است. بادشمن یکرنگ بهتر از دوست دورنگ می توان معامله کرد. به احمدی نژاد بنگرید اوگرچه بر خطاست ولی هر چه هست خودش است! اوبا عقاید مضحکش آمریکا و اسراییل که سهل است با مراجع تقلید هم در می افتد!! او چنان با تعصب از مضحکات خود در مورد حقایق مسلم تاریخی مانند هولوکاست دفاع می کند که گاه انسان شک می کند شاید راست می گوید! او با زنبیل حرف های کمدی خود چنان به سازمان ملل می رود که گویی موسی عمران به بارگاه فرعون می رود! ا گر خاتمی ذره ای از اعتماد به نفس احمدی نژاد را داشت هم اکنون اصلاحات حال و روز دیگری داشت. بقول آقای کرباسچی در مورد خاتمی ؛ آزموده را آزمودن خطاست . یک گله گوسفند که یک شیر رهبر آنها باشد می تواند یک گله شیر را که یک گوسفند رهبرشان است را در جنگ شکست دهد! گوسفندان را رهبران شیران ایران زمین نکنیم.

ناشناس گفت...

. اگر کاندیدایی بخواهد با گدایی و ناله! آزادی را برای این سرزمین به ارمغان بیاورد همان بهتر که نیاورد.

ناشناس گفت...

. نیروی مردم آنچنان قوی و نیرومند است که گردنکش ترین حکام را وادار به تسلیم می سازد. فقط باید بلد بود چگونه از آن استفاده کرد.می گویند که زمانی که می خواستند محمدعلی باب را اعدام کنند اورا به دار کشیدند و بعد بسوی او تیراندازی کردند. از قضا اولین تیری که شلیک شد به طناب خورد و باب به زمین افتاد و فرار کرد. باب برای فرار دو راه بیشتر نداشت یکی بسمت توالت های شهرداری و دیگری بازار. از بد شانسی او توالت های عمومی را انتخاب کرد! و در نتیجه ماموران مجددا او را گرفتند و اعدام کردند. می گویند اگر باب بسمت بازار که انبوه مردم در آنجا بودند فرار کرده بود با توجه به وجود تعداد زیادی از هوادارانش در آنجا, شانس نجاتش بسیار بود. اصلاح طلبان و خاتمی نیز اگر در دوره هشت ساله زمامداری خود, بجای ارکان قدرت, بسمت مردم فرار کرده بودند! شانس موفقیتشان صد برابر بود. آنها رای خود را از اجتماع گرفتند ولی ارتباط خود را با بدنه اجتماع قطع کردند! ( و گفتند مردم سالاری دینی همان ولایت فقیه است!) و عاقبت هم تبدیل به اصحاب ناله شدند! در اکثر موارد نیازی به صحنه کشیدن مردم نیست چرا که آنها در صحنه هستند. فقط کافی است که زمانی که به صحنه آمدند, جلوی آنها را نگیرید(مانند آقای خاتمی وقتی که در واقعه 18 تیر شریف ترین اقشار اجتماع به عرصه آمدند, دانشجویان را مشتی اوباش خواند!) مردم دقیقا شرایط را بو می کشند و در موقع مناسب پا به میدان می گذارند.اگر ما صحیح عمل کنیم مردم پیش از ما در صحنه خواهند بود. البته بنظر می رسد که سیاسیون ما در زمان قدیم دارای مهارت بسیار بیشتری در اینکار بوده اند. به مشروطه نگاه کنید , در زمانی که نه رادیو و نه تلویزیون بود و با وجود نشریات اندک و اکثریت مردم بیسواد , آزادیخواهان ایران توانستند با اقتدار, مظفرالدین شاه را مجبور به امضای فرمان مشروطه کنند. ولی اکنون در عصر ماهواره و اینترنت و انبوه کتاب و مجله و روزنامه این انبوه جمعیت دانشگاه دیده و باسواد, نمی توانند یک فرد را سر جایش بنشانند!



ناشناس گفت...

وقتی موسوی می خواست کاندید شود خاتمی زودتر دوید و کاندیدا شد! ولی وقتی موسوی با قاطعیت اعلام کاندیداتوری کرد با وقت کشی سعی داشت با زبان بی زبانی موسوی را منصرف کند! و یاران با وفایش ! شروع به سرزنش موسوی کردند که چرا خروس بی محل شده و با وجود نامزدی خاتمی پا به میدان گذاشته است ! (ابطحی از جمله بود)پس خاتمی شروع به تعارفات مکش مرگ ما کرد!و چون ذاتا آدم سست عنصر و بی خاصیت و ابن الوقتی است تا موسوی را با اراده ای چون کوه در میدان دید پس عرصه را با استعفایی مضحک ترک کرد. فقط تصور کنید که بجای موسوی خاتمی کاندیدا بود که در اینصورت نیز تقلب حتمی بود ولی با این تفاوت که خاتمی نامه ای در جواب رهبر می نوشت و می گفت: پیام ملکوتی شما در خطبه های نماز دشمن شکن جمعه را با گوش جان نیوشیدیم! و از آنجا که حرف ولی فقیه عادل در نظام مقدس جمهوری اسلامی فصل الخطاب همه فصل هاست! پس من نیز بهمراه ملت همیشه در صحنه و مبارز ایران با اطاعت از آن فرزانه یگانه! مشت محکمی بر دهان یاوه گویان خارج نشین خواهیم زد. من نیز بنوبه خود پیروزی قاطع جناب اقای احمدی نژاد را با 24 میلیون رای تبریک گفته و پیشاپیش از زحمات بی دریغ اعضای شورای محترم نگهبان در انجام سالم این انتخابات پرشکوه و کم نظیر صمیمانه سپاسگذاری می نمایم!!

۶ نظر:

  1. دوستان عزيزي كه هر شش ماه يكبار كلا مغزشان ريست ميشه و يادشون ميره چه اتفاقي قبلا افتاده و هر چيز واهي را از گذشته دليل مي آورند براي اثبات چيزي كه شايد سه ماه ديگر قرار است عكس آن را فرياد مي زنند.
    دوست عزيزي كه در بالا نوشتي خاتمي زودتر دويد و كانديد شد! خاتمي از همان نيمه اول سال 87 علنا موسوي را دعوت به كانديد شدن مي كرد. حتي در جمع هاي عمومي مانند سخنراني براي دانشجويان مي گفت موسوي فرد شايسته است. همچنين بارها گفت از بين من و موسوي يك نفر مي آييم. خاتمي بارها نظر موسوي را جويا شد و مكررا از وي مي خواست پيشقدم شود. و اين ها حرف هاي خصوصي نبود. اخبار عمومي از آن منتشر مي شد. در نهايت كه موسوي اعلام كرد هنوز به جمع بندي نرسيده است حدود اواسط بهمن 87 خاتمي اعلام كانديداتوري كرد. چون به هر حال فشار روي او زياد بود و موضع موسوي هنوز معلوم نبود. به فاصله چند هفته ميرحسين تصميم قطعي مبني بر شركت در انتخابات گرفت و خاتمي به سرعت تصميم خود را مبني بر كناره گيري به اطرافيانش و كادرهاي اصلاح طلبان اعلام كرد. يادم هست همان موقع تقريبا همه با كناره گيري خاتمي به نغع ميرحسين مخالف بودن. چه سياسيون با سابقه و چه نيروهاي جوان فعال. ولي به هر حال بعد از يك هفته كش و قوس خاتمي بر تصميمش استوار ماند كنار كشيد و در بيانيه اي حمايت خود را از ميرحسين اعلام كرد و نيروهاي طرفدار خودش را دعوت به حمايت از ميرحسين كرد. همان وقت خاتمي جمله معروف خود را گفت كه "شايد من پيروز انتخابات باشم ولي ميرحسين مرد روز شنبه است." معني اين حرف را ما چند ماه بعد فهميديم و به هر خال خاتمي درست ترين تصميم را در آن وضعيت گرفت چيزي كه همگان مخالف آن بوديم.
    به هر حال هدفم از بيان اين اتفاقات اين بود كه دوستان اگر سير وقايع را از ياد برده اند به خود اجازه ندهند هر چيزي را به عنوان سند تاريخي بيان كنند.
    در نهايت هم اين را بگويم حمله به خاتمي (البته نه انتقاد شفاف و منطقي) در مورد ميرحسين و كروبي و ... سايرين هم وجود اشته است. ميرحسين يك بيانيه مي داد و افرادي به يك جمله يا يك كلمه از آن گير مي دادند و تا هفته ها وي را مي كوبيدند (البته اميدوارم حافظه تان اين يكي را به ياد داشته باشد). وقتي هم به حصر رفت ديگر حمله و انتقادي در كار نبود چون ديگر موسوي نمي توانست حرفي با ما بزند. منتقدين و حمله كنندگان به موسوي هم ديدند كه اون همه ادعايشان بلوف بوده و همه بعد از حصرش در خانه نشستند و اين بار يادشان افتاد يك خاتمي هم هست كه مي تواند هنوز حرف بزند. نتيجتا افتادند به جون اين يكي و همان برخورد با ميرحسين را با وي ادامه مي دهند.
    دوستان عزيز بيشتر از اين كه به حافظه تاريخي 6 ماهه خود و حرف افراد تازه به دوران رسيده و تازه به تريبون رسيده اعتماد كنيد، به حرف افرادي كه سال هاست در عرصه سياست اين مملكت دستي بر آتش داشته اند اعتماد كنيد.

    پاسخحذف
  2. دوست گرامی‌ بنا بر صحبت شما میبایست پای سخن سیاستمدارهای مردمی و ملی‌ بود، پس به صحبت‌های اولین و آزاده‌ترین رئیس جمهور ایران گوش کنید. بنی‌صدر، نه خاتمی وسط باز و کودتاچی. دوست گرامی‌ به این زودی فراموش کرده‌اید که خاتمی چه گفت وقتی‌ خمینی رهبر آلیقدرش بر علیه بنی‌صدر کودتا کرد!؟ او با پروی کامل در روزنامه‌ای که مسولیتش را داشت گفت" آن هم بجای مردم ایران! : مردم رای خود را پس گرفتند. اگر شما خواب بودهی د دوست گرامی‌ ما ۳۳ روز و شب کارمان افشاگری این خائنین است

    پاسخحذف
  3. مرگ بر خاتمی سست عنصردرودبرموسوی که ازهمه چیزش گذشت

    پاسخحذف
  4. eslah talabi too iran yani noon be nerkhe rooz khordan ba inha faghat bayad ba zoor barkhord kard mesle mardom ghahraman soorye

    پاسخحذف
  5. دوستان عزیز !
    اگر در شرایط فعلی کاندیدای بهتری سراغ دارید لطفا اعلام کنید وگرنه با این بحثها فقط دارید به نظام حال می دهید و بر طبل اختلاف و دودستگی می کوبید .شاید هیچ کدام از چپهای واقعی دل خوشی از خاتمی ندارند اما به یاد داشته باشید که از بیشتر جهات ایران دوران خاتمی بهترین ایرانی بوده که تا به حال مشاهده شده است . به نظر می رسد که برای این مردم وبرای جنبش سبز حضور هر کس غیر از احمدی
    نژاد کافیست تا انقلاب جدید به وقوع بپیوندد

    پاسخحذف
  6. هیچ شک نکنید که کسانی که به خاتمی حمله میکنند (نه انتقاد زیرا خاتمی انتقاد منطقی را دوست دارد و به دنبال آن است)هیچکدام خیرخواه جنبش سبز و اصلاحات نیستند . این افراد یا از واماندگان سیاسی دیکتاتور قبلی هستند یا از گروهک منافق خاین به ایران بوده و یا از کاسه لیسهای دیکتاتور فعلی . خاتمی معصوم نیست و اشتباه هم دارد و خودش بر این عقیده است که فضای گفتمان و نقد باید همیشه باز و برقرار باشد .اگر خاتمی دنبال جاه و مقام و نمایندگی و ... بود در انتخابات سال 88 به نفع میر حسین کنار نمی رفت . انتخاب میرحسین از طرف خاتمی و حمایت خاتمی از این شیر در بند حکایت از بینش وسیع و درست خاتمی دارد . قدر خاتمی را بدانید که از دست دادن او بسیار سنگین و ناگوار است . این را هم بدانید که سیاست آقای خاتمی کمر همه ی مخالفین ایران را چه دیکتاور مستقر و چه منافقین و چه دریوزگان سیاسی که فقط بلدند حرف مفت آنهم از طریق رسانه های لس آنجلسی و ...بخورد خودشان بدهند ، شکسته است . در هر شکل خاتمی نظری دارد و بیان میکند هر کس نقد منطقی دارد بسیار خوب طرح اما اینکه او وسط باز و نمیدانم ... درست نیست .

    پاسخحذف

  تو خاتونِ تمامِ درد‌هایی، تو خاتونِ تمامِ رنگ‌هایی نجیب و با شکوه و حیرت آور تو خاتونِ تمامِ قصه هایی زن، زندگی، آزادی