










"نگاه من" خود گویای یک اعتراف است که، نگاهیست محدود به "شناخت و آگاهئ من"، و این به آن معنی میباشد، که "من" هم میتوانم در هر موردی "اشتباه" بکنم، اما "نگاه من" تواناییهایی هم دارد که بر گرفته شده از "بودنم"و ''دانستنیهایم'' و"باور هایم" ، مخصوصا «داده ها» و به انسان و یگانه هستیِ هوشمندِ زیبا و شور انگیز و مبارزه برای آزادی خانه خودم، خانه پدری و مادریم ایران. "تلاش" در راه رسیدن به "استقلال" و "آزادی" را شیرین تر و گواراتر از "بهره مندی از آن" میدانم. به آشتی و همگرایی ملّی باورمندم
آیا فکر نمکنید که آنها قدرت تصمیمگیری و اراده را به تنهایی و فطری، دارا میباشند و خواهند داشت!؟ خود را پشت "انگشت اخلاق" قایم نکنید و دست از تزویر بردارید، و اگر راست میگوید بلندگوهایتان را به طرف مردم دنیا بگیرید و از بیداد این رژیم و انگیزهٔ این مبارزین سخن بگویید! شما با این کار "وسط بازانه" خود "شرافت مبارزاتی" انسان را پایمال میکنید. وقتی کسی مصمم میشود و دست به اعتصاب میزند، یعنی اینکه به در خواست من احترام بگذارید وگرنه تا آخر خط خواهم رفت و با این کار شهادت به بی عدالتی خواهم داد، اگر غیر از این باشد که میشود یک "سناریو" ! (به عبارت دیگر، اگر کسانی بخواهند دست به اعتصاب غذا بزنند و با دوستان خود از قبل هماهنگ بکنند که بعد از اعتصاب غذای ما شما از ما درخواست بکنید و ما اعتصاب غذای خود را میشکنیم!). نه آ قای خاتمی این یک سناریو نیست این مبارزه برای استقلال و آزادی میباشد، هیچ کدام از ما ایرانیان نمیخواهند که موی از سر مبارزین کم بشود، اما برای ما آرمانهای این مبارزین ۱۰۰ برابر از زندگی در "خواری"، "حقارت" و خانه به اسم "زندان"، بزرگ تر است. تصمیم به اعتصاب مبارزین پدیدهی درونی انسان میباشد، شما اگر راست میگوید از انگیزهٔ آنها بگویید، دلسوزی بکنید ولی "دخالت" در ارادهٔ شخصی نکنید! دست از این وسط بازی و چاپلوسی بردارید .
شما اگر در همان دورهٔ اول ریاست جموری خودتان مییستادید، این استبداد رفته بود . حقی که آقای آیتالله منتظری شما را خوب تفسیر کردند: شخصیتی بی خاصیت و ثنا گوی رژیم.
من به نوبه خود به عنوان یک انسان و یک ایرانی،این مبارزین و اعتصاب آنها که آخرین وسیلهٔ انسانی برای فریاد آزادی هست ارج مینهم و به آن افتخار میکنم، و امید است که پشت این رژیم را به خاک بکشند.
مسعود اسماعیل لؤ
در این کودتا خامنهای نظاره گر خواهد بود، چون نمیتواند منتخب خود، یعنی "احمدی نژاد ناقص الخلقه " و شرکا را کنار بزند، او را متقاعد کردهاند (یا بهتر است که بگویم مجبور شده است) که خود را به "کوچه علی چپ بزند" تا دولت جمهوری اسلامی فرو نریزد، تا اصلاح طلبان عملا جمهوری اسلامی را از پرتگاه و سقوط نجات بدهند. در این سناریو کودتا، بخشی از روحانیون هم شرکت دارند و در ضمن ، روباه مکّار، رفسنجانی هم به وضوح گفت است: دروغ است که مردم اعتمادشان را به حکومت از دست داده اند. مسلما در تاریخ روحانیت که بنگریم هیچ وقت "روحانیت" استقلالی از خود بروز نداده و همیشه مثل "زیگیل"به بدنهٔ "قدرت" چسبیده.
بنابر این جنگ درون نظام برای تصاحب قدرت، به مراحل "انشعاب از درون نظام قدرت" رسیده و در این مرحله آنها (کودتاچیان اصلاح طلب) از مردم میخواهند که فقط با نظارت و با سکوت در تظاهرات شرکت بکنند تا با پشتوانه مردمی، این کودتا به نتیجه برسد. خامنهای هم خوب میداند که بازی در این شطرنج قدرت، آسان نیست، چون فضای بازی "مرّبع" (منطقی) نیست بلکه "دایره ایست" (تمرکز قدرت)و این بار شاه نمیتواند به وزیر و سرلشکرهایش اعتماد بکنند، و ریسک بسیار است و سرهایی به ناچار زیر "گیوتین" قدرت خواهند افتاد. ریسک خامنهای بسیار است ولی راهی برای این شاه نمانده است بجز انتخاب در چگونه مردن. بیچاره خامنهای که نمیداند که اولین نفر سر خود اوست و بیچاره اصلاح طلبان که نمیدانند با رفتن ، شاهشان "خامنهای" همگی آنها هم خواهند رفت. قدرت استبداد مثل، سرطانی فراگیر "کشنده" شده است و بزودی شاهد به زمین خوردن این "جسد مرده" خواهیم بود. پس هشدار به آن قسمت از اصلاح طلبان خوش باور: دست به خودکشی نزنید و از بدنه این رژیم بیرون بیایید اگر وقتی برای شما ماندهمسعود اسماعیل لؤ
وقتی رفسنجانی اعتراف میکند که از اوایل انقلاب زندانها مملو از زنان و مردان ایرانی بوده، و ایشان از زندان خوششان نمیآمده، و حالت غم به ایشان دست میداده!! و خواهان دور شدن از زندان میشده اند، که خاطر مبارکششان آزرده نشود!
طراح اصلی ولایت فقیه، ۸ سال ریاستِ جمهوری، ۳۳ سال غارت و دزدی و انسان کشی، قتلهای زنجیرهای، هزاران هزار اعدام! آنقدر این آقا پرو تشریف دارند که تا مدتی دیگر خواستار میشوند که مردم ایران، از این عالیجناب و رهبر بزرگش پوزش هم بطلبند!!!وقاحت تا کجا!؟
یکی از اصلیترین مهرههای رژیم جهل و استبداد، یک روضه خوان دو قرانی! یک روباه حرفهای، میگوید از زندان خوشش نمیامده!!
تو خاتونِ تمامِ دردهایی، تو خاتونِ تمامِ رنگهایی نجیب و با شکوه و حیرت آور تو خاتونِ تمامِ قصه هایی زن، زندگی، آزادی