
اتفاقی مصاحبهِ یک خانمِ ایرانی با چند تن از شرکت کنندگانِ این "الاف پالمه پارتی" را شنیدم، با کمالِ تأسف شنیدم که اکثرِ آنها، با کمالِ بی صداقتی ، این فکر را میکنند که این "پارتی" یا "مهمانی"، قدمِ اولی است برایِ گفتمانِ "اپوزیسیون ایرانی"! واقعا جایِ خجالت و شرمساریست که یک عده به خود اجازه بدهند که، به قولِ خودشان "این میهمانی" را یک شروع و یک نقط عطفِ گفتمانِ بینِ اپوزیسیونِ ایرانی بدانند! واقعا شرف و غیرتِ ملی این خانمها و آقایان کجاست که این چنین بی پروا به خود اجازه میدهند آن هم در خارج از کشور، آن هم با پولِ یک بنیاد غربی "این میهمانی" را نقط عطفِ یک حرکتِ "گفتمان" بخوانند! آیا اگر این خانمها و آقایان راست میگفتند ! نمیتوانستند به دست و جیبِ خودِ ایرانیان نشستی در یک بنیادِ فرهنگی ایرانی در خارج از کشور بر پاا کنند!؟ آیا واقعا قادر به این کار نبودند، که حداقل حرکتی ملی و مستقل از صدقه سریِ بنیادهایِ بیگانه بکنند! با تمام احترامی که به بنیادِ الاف پالمه داریم، این حرکت میبایست صد در صد ایرانی میبود که متاسفانه این طور نشد! کجاست آن شخصیت ملی و مستقل و ایرانی!؟ بر ما چه میرود! که غرب (یا در پشتِ پرده ایرانی) با ما چنین میکند! و اما چه کسانی پشتِ این میهمانیِ بنیاد الاف پالمه به نقش آفرینی و فریب و وابستگی تعظیم کردهاند!؟ مسلما پشتِ پردهایها ایرانی هستند و از این بنیاد استفادهِ ابزاری کردهاند، برای لبیک گفتن به وابستگی و قدرتهای غربی. در یک ویدئو مشاهده میشود که خودِ آنها هم (از این کار شرم آور) در جلوی دوربینها با یک صدای لرزان سخن میگویند! یعنی همان (به اصطلاحِ ایرانی) ریش سفیدانی که پشت این قضیه هستند! آقایانِ براتی، آهی،شریعتمداری،سازگارا و.... و با کمالِ وقاحت میگویند ما میدانیم که از همهٔ گروهها دعوت نشده ولی تقصیر ما نیست و مهماندارِ سرور، بیشتر از این نتوانسته و ناخواسته، دعوت بکند! هموطنانِ عزیز من به عنوانِ یک ایرانی، در اپوزیسیونی هستم که از یک طرف میبایست با یک رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی مبارزه بکنم و از طرفی دیگر مبارزه با این "اپوزیسیون قلابی پر از ابهام " و بیگانه صفت، که به هر قیمت رویای به قدرت رسیدن آن هم به دستِ بیگانه را در سر میپروراند. به هوش باشیم. گذشته پرست نیستم، ولی "مصدق" جایت خالیست که ببینی چه به حالِ این استقلالِ این ملت آماده. این را بدانیم که ما خارج از کشور هستیم و اپوزیسیون واقعی در درون ایران میبایست شکل بگیرد.
کاری ز درونِ جانِ ما میباید
و ز قصه شنیدن این گره نگشاید
یک چشمه آب در درونه خانه
به زان رودی که از برون میاید
استقلال از درون میاید
آزادی از درون میاید
مسعود اسماعیل لؤ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر