۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

در حسرت دریایم و در جام گرفتار - زندان من این حوض بلوریست خدایا!؟



ترا به خدا، ترا به خلق، ترا به زندگی‌، ترا به طبیعت. جای ماهی‌ توی تنگ نیست، بگذارید ماهی‌ هم اول بهار را حس کند، نوروز حق ماهی‌ هم هست، ترا به هرچه میپرستید، ماهی‌ را در تنگ ِ بلوری زندانی نکنید .

من ماهی ام صید شدم از دل دریا
تنها غم من مشکل دوریست خدایا
در حسرت دریایم و در جام گرفتار
زندان من این حوض بلوریست خدایا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

  تو خاتونِ تمامِ درد‌هایی، تو خاتونِ تمامِ رنگ‌هایی نجیب و با شکوه و حیرت آور تو خاتونِ تمامِ قصه هایی زن، زندگی، آزادی