فرم ها و رفتار های ”زشت خویانه” نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، برای بیرون آمدن از این وضعیت کنونی، نیاز به هنر وهنرمندانِ واقعی دارند تا از این چهره و فرم و رفتار های سنتیِ واگرایانه و زشت خویی بدر آیند و به ”تناسب” و ”همگرایی پایدار انسانی’’ و در نهایت به ”زیبایی” آراسته شوند و بدان روی بیآورند.
فراموش نکنیم که در جنگ سرد بین سران سیاسی قدرت های بزرگ، در جنگ جهانی دوم، سلاح پنهان سازمان سیای CIA آمریکا، روی آوردن به دنیای هنر تجسمی، موسیقی و یا همان هنر های بصری و انتزاعی (آبستره) بود تا بتواند با استفاده از هنر، از واگرایی و سیاست زدگی و خود خواهیِ و زشت خویی بدر آید.
پرده برداری از این اسرار پنهان ”سیا’’ CIA ، توسط روزنامه نگار و محقق انگلیسی، فرانسیس ستنور ساندرز، Frances Stonor Saunders در سال ۱۹۹۵ میلادی انجام گرفت.
نتیجه تحقیق و تفحص این محقق روزنامه نگار، با سران و مدیران سازمان ”سیا’’ CIA، و انتشار آن با نام و تیتر : The Cultural Cold War ، در سال ۱۹۹۵ میلادی، سران ”سازمان سیا” CIA را به عنوان ‘’پاپ ها و پرنسس های رنسانس آن زمان معرفی کرد’’ با یک تفاوت که این طرح اجرایی و حرکت، تا انتشارش با این تحقیقات، همچنان در اذهان عمومی پنهان و سگرت مانده بود.
این محقق در انتشاراتش مینویسد: ”بدون وجودِ پاپ های بزرگ، نه ‘’کلیسای پر عظمتِ سیستین’’ وجود خارجی می داشت و بدونِ این کلیسای پر عظمت، نه رافائل، نه مایکل آنژ شناخته میشدند’’.
او ادامه میدهد: ‘’همچنان بدون وجود سران سازمان سیای آمریکا، CIA نه جکسون پولاک،Jackson Pollock, ویلم دکوونینگ Willem De Kooning ، مارک راتکو Mark Rothko و تمام هنرمندانی که نیویورک را به عنوان پایتخت هنر جهان قبول و معرفی کرده بودند، امکان پذیر نبود و نمی توانست حتی از پاریس به عنوان پایتحت هنر های مدرن پیشی بگیرد.
او ادامه میدهد: ‘’ سازمان سیا” CIA با این کار توانست تمامی هنرمندان و روشنفکران جهان را متقاعد بکند که نیویورک یک مرکز جهانی آبستره، هنر بصری و ادبیات و موسیقی میباشد، تا جایی که نیویورک به عنوان اتاق اندیشه از روشنفکران فرانسوی و ایتالیایی پیشی بگیرد’’.
او ادامه میدهد: ‘’ همگی فکر میکردند که راک فلر شخصا به دنیای هنر نیویورک کمک مالی میکند، در صورتی که راکفلر مستقیما به ”سازمان سیا” CIA کمک میکرد تا این طرح کاملا اجرایی بشود. هیچ یک از بزرگان هنری آن زمان، مثل ‘’جکسون پولاک’’، ‘’ویلم د کوونینگ’’ و ‘’مارک راتکو’’، که خودشان اکثرا باور و نگاه به چپ داشتند، به مغزشان هم خطور نمی کرد که پشت این طرح بزرگ، ”سازمان سیای” آمریکا می باشد’’!
در رابطه با این تحقیق، راز ها گفته ها بسیارند، اما برای شخص من ، مهم آن است که در یک بهبهه تاریخی، کسانی متوجه میشوند که جنگ سرد و بی روح دنیای سیاست و قدرت طلبی به تنهایی نمی تواند کار ساز بشود و می بایست برای پیشبرد اهداف مدنی، از هنر واقعی کمک گرفت.
حال من با صدایی بلند، حتی اگر شنیده نشود، به اندازه یک فریادِ زیر آب، با تمام نیرو، فریاد میزنم اگر ما ایرانیانی که می خواهیم از یک رژیم ”توتالیتاریست، فاشیست، تمامیت خواه و زشت” گذار بکنیم، چاره ایی بجز روی آوردن به ‘’هنر’’، ”تناسب” و ”زیبایی شناسی” نداریم ، هنری مسئولیت پذیر و بیرون از بستر و شعاعِِ اکثرِ این ”جوایز بین المللی کهتر’’، که متاسفانه خالی از ارزشهای پایه ایی و شایستگی انسانیست، با این تفاوت که مثل سازمان ‘’سیا’’،CIA از هنر استفاده ابزاری نکنیم، اما لزومش را تا مغز استخوان، حس کنیم.
بیاییم و به هنرمندان و روشنفکرانمان رجوع بکنیم و با یاری آنها، چهره بیقواره و خالی از تناسب و زشتخو و واگرایانهِ نیروهای مخالف استبداد را، با استفاده از هنر های پایدار و یک همگرایی پایدار انسانی و ایرانی، باز سازیی و ”زیباشناسی” بکنیم و ”زیبایی’’ را در درون و برونِ خود جاسازی کنیم! در گفتار، در رفتار و در کردار.
”ما هنرمندان در هر کجا که هستیم بپا بر می خیزیم”
————–
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
سخندانی و خوشخوانی نمیورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
این چنین باد
مسعود اسماعیلو
۱۲ ژانویه ۲۰۱۸
ونیز – ایتالیا
فرم ها و رفتار های ”زشت خویانه” نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، برای بیرون آمدن از این وضعیت کنونی، نیاز به هنر وهنرمندانِ واقعی دارند تا از این چهره و فرم و رفتار های سنتیِ واگرایانه و زشت خویی بدر آیند و به ”تناسب” و ”همگرایی پایدار انسانی’’ و در نهایت به ”زیبایی” آراسته شوند و بدان روی بیآورند.
فراموش نکنیم که در جنگ سرد بین سران سیاسی قدرت های بزرگ، در جنگ جهانی دوم، سلاح پنهان سازمان سیای CIA آمریکا، روی آوردن به دنیای هنر تجسمی، موسیقی و یا همان هنر های بصری و انتزاعی (آبستره) بود تا بتواند با استفاده از هنر، از واگرایی و سیاست زدگی و خود خواهیِ و زشت خویی بدر آید.
پرده برداری از این اسرار پنهان ”سیا’’ CIA ، توسط روزنامه نگار و محقق انگلیسی، فرانسیس ستنور ساندرز، Frances Stonor Saunders در سال ۱۹۹۵ میلادی انجام گرفت.
پرده برداری از این اسرار پنهان ”سیا’’ CIA ، توسط روزنامه نگار و محقق انگلیسی، فرانسیس ستنور ساندرز، Frances Stonor Saunders در سال ۱۹۹۵ میلادی انجام گرفت.
نتیجه تحقیق و تفحص این محقق روزنامه نگار، با سران و مدیران سازمان ”سیا’’ CIA، و انتشار آن با نام و تیتر : The Cultural Cold War ، در سال ۱۹۹۵ میلادی، سران ”سازمان سیا” CIA را به عنوان ‘’پاپ ها و پرنسس های رنسانس آن زمان معرفی کرد’’ با یک تفاوت که این طرح اجرایی و حرکت، تا انتشارش با این تحقیقات، همچنان در اذهان عمومی پنهان و سگرت مانده بود.
این محقق در انتشاراتش مینویسد: ”بدون وجودِ پاپ های بزرگ، نه ‘’کلیسای پر عظمتِ سیستین’’ وجود خارجی می داشت و بدونِ این کلیسای پر عظمت، نه رافائل، نه مایکل آنژ شناخته میشدند’’.
او ادامه میدهد: ‘’همچنان بدون وجود سران سازمان سیای آمریکا، CIA نه جکسون پولاک،Jackson Pollock, ویلم دکوونینگ Willem De Kooning ، مارک راتکو Mark Rothko و تمام هنرمندانی که نیویورک را به عنوان پایتخت هنر جهان قبول و معرفی کرده بودند، امکان پذیر نبود و نمی توانست حتی از پاریس به عنوان پایتحت هنر های مدرن پیشی بگیرد.
او ادامه میدهد: ‘’ سازمان سیا” CIA با این کار توانست تمامی هنرمندان و روشنفکران جهان را متقاعد بکند که نیویورک یک مرکز جهانی آبستره، هنر بصری و ادبیات و موسیقی میباشد، تا جایی که نیویورک به عنوان اتاق اندیشه از روشنفکران فرانسوی و ایتالیایی پیشی بگیرد’’.
او ادامه میدهد: ‘’ همگی فکر میکردند که راک فلر شخصا به دنیای هنر نیویورک کمک مالی میکند، در صورتی که راکفلر مستقیما به ”سازمان سیا” CIA کمک میکرد تا این طرح کاملا اجرایی بشود. هیچ یک از بزرگان هنری آن زمان، مثل ‘’جکسون پولاک’’، ‘’ویلم د کوونینگ’’ و ‘’مارک راتکو’’، که خودشان اکثرا باور و نگاه به چپ داشتند، به مغزشان هم خطور نمی کرد که پشت این طرح بزرگ، ”سازمان سیای” آمریکا می باشد’’!
در رابطه با این تحقیق، راز ها گفته ها بسیارند، اما برای شخص من ، مهم آن است که در یک بهبهه تاریخی، کسانی متوجه میشوند که جنگ سرد و بی روح دنیای سیاست و قدرت طلبی به تنهایی نمی تواند کار ساز بشود و می بایست برای پیشبرد اهداف مدنی، از هنر واقعی کمک گرفت.
حال من با صدایی بلند، حتی اگر شنیده نشود، به اندازه یک فریادِ زیر آب، با تمام نیرو، فریاد میزنم اگر ما ایرانیانی که می خواهیم از یک رژیم ”توتالیتاریست، فاشیست، تمامیت خواه و زشت” گذار بکنیم، چاره ایی بجز روی آوردن به ‘’هنر’’، ”تناسب” و ”زیبایی شناسی” نداریم ، هنری مسئولیت پذیر و بیرون از بستر و شعاعِِ اکثرِ این ”جوایز بین المللی کهتر’’، که متاسفانه خالی از ارزشهای پایه ایی و شایستگی انسانیست، با این تفاوت که مثل سازمان ‘’سیا’’،CIA از هنر استفاده ابزاری نکنیم، اما لزومش را تا مغز استخوان، حس کنیم.
بیاییم و به هنرمندان و روشنفکرانمان رجوع بکنیم و با یاری آنها، چهره بیقواره و خالی از تناسب و زشتخو و واگرایانهِ نیروهای مخالف استبداد را، با استفاده از هنر های پایدار و یک همگرایی پایدار انسانی و ایرانی، باز سازیی و ”زیباشناسی” بکنیم و ”زیبایی’’ را در درون و برونِ خود جاسازی کنیم! در گفتار، در رفتار و در کردار.
این محقق در انتشاراتش مینویسد: ”بدون وجودِ پاپ های بزرگ، نه ‘’کلیسای پر عظمتِ سیستین’’ وجود خارجی می داشت و بدونِ این کلیسای پر عظمت، نه رافائل، نه مایکل آنژ شناخته میشدند’’.
او ادامه میدهد: ‘’همچنان بدون وجود سران سازمان سیای آمریکا، CIA نه جکسون پولاک،Jackson Pollock, ویلم دکوونینگ Willem De Kooning ، مارک راتکو Mark Rothko و تمام هنرمندانی که نیویورک را به عنوان پایتخت هنر جهان قبول و معرفی کرده بودند، امکان پذیر نبود و نمی توانست حتی از پاریس به عنوان پایتحت هنر های مدرن پیشی بگیرد.
او ادامه میدهد: ‘’ سازمان سیا” CIA با این کار توانست تمامی هنرمندان و روشنفکران جهان را متقاعد بکند که نیویورک یک مرکز جهانی آبستره، هنر بصری و ادبیات و موسیقی میباشد، تا جایی که نیویورک به عنوان اتاق اندیشه از روشنفکران فرانسوی و ایتالیایی پیشی بگیرد’’.
او ادامه میدهد: ‘’ همگی فکر میکردند که راک فلر شخصا به دنیای هنر نیویورک کمک مالی میکند، در صورتی که راکفلر مستقیما به ”سازمان سیا” CIA کمک میکرد تا این طرح کاملا اجرایی بشود. هیچ یک از بزرگان هنری آن زمان، مثل ‘’جکسون پولاک’’، ‘’ویلم د کوونینگ’’ و ‘’مارک راتکو’’، که خودشان اکثرا باور و نگاه به چپ داشتند، به مغزشان هم خطور نمی کرد که پشت این طرح بزرگ، ”سازمان سیای” آمریکا می باشد’’!
در رابطه با این تحقیق، راز ها گفته ها بسیارند، اما برای شخص من ، مهم آن است که در یک بهبهه تاریخی، کسانی متوجه میشوند که جنگ سرد و بی روح دنیای سیاست و قدرت طلبی به تنهایی نمی تواند کار ساز بشود و می بایست برای پیشبرد اهداف مدنی، از هنر واقعی کمک گرفت.
حال من با صدایی بلند، حتی اگر شنیده نشود، به اندازه یک فریادِ زیر آب، با تمام نیرو، فریاد میزنم اگر ما ایرانیانی که می خواهیم از یک رژیم ”توتالیتاریست، فاشیست، تمامیت خواه و زشت” گذار بکنیم، چاره ایی بجز روی آوردن به ‘’هنر’’، ”تناسب” و ”زیبایی شناسی” نداریم ، هنری مسئولیت پذیر و بیرون از بستر و شعاعِِ اکثرِ این ”جوایز بین المللی کهتر’’، که متاسفانه خالی از ارزشهای پایه ایی و شایستگی انسانیست، با این تفاوت که مثل سازمان ‘’سیا’’،CIA از هنر استفاده ابزاری نکنیم، اما لزومش را تا مغز استخوان، حس کنیم.
بیاییم و به هنرمندان و روشنفکرانمان رجوع بکنیم و با یاری آنها، چهره بیقواره و خالی از تناسب و زشتخو و واگرایانهِ نیروهای مخالف استبداد را، با استفاده از هنر های پایدار و یک همگرایی پایدار انسانی و ایرانی، باز سازیی و ”زیباشناسی” بکنیم و ”زیبایی’’ را در درون و برونِ خود جاسازی کنیم! در گفتار، در رفتار و در کردار.
”ما هنرمندان در هر کجا که هستیم بپا بر می خیزیم”
————–
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
سخندانی و خوشخوانی نمیورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
این چنین باد
مسعود اسماعیلو
۱۲ ژانویه ۲۰۱۸
ونیز – ایتالیا
مسعود اسماعیلو
۱۲ ژانویه ۲۰۱۸
ونیز – ایتالیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر