مقدمه
بیانیهی اخیر اصلاحطلبان در نگاه نخست با شعارهای پرزرقوبرق همچون «آشتی ملی»، «نجات ایران» و «بازسازی اعتماد عمومی» عرضه شد. اما با اندکی دقت روشن میشود که این بیانیه بیش از آنکه نقشهای برای نجات ملت و کشور ایران باشد، طرحی مهندسیشده برای خریدن زمان و تداوم استبداد است. نویسندگان آن بهخوبی آگاهند که این خواستهها «بیچونوچرا» از سوی
حاکمیت پذیرفته نخواهد شد و همانند بیانیههای پیشین به فراموشی و خاموشی خواهد انجامید. (شخصاً آن را طرحِ «پزشکیان ۲ِ رهبری» مینامم.)
اما حقیقت مسلم این است که این بیانیه میخواهد بار دیگر برای حاکمیت زمان بخرد؛ در حالیکه برای ما ایرانیان، درک هوشمندانه و مینیمالیستیِ این «چیستان سیاست امروز ایران»، تنها به دیدن همان «پیچش مو» بسنده میکند. بهویژه آنکه دستپاچگی در «زبانِ بیانِ» نگارشی آن نیز بهروشنی پیداست.
بعد از بیانیه موسوی و بیانیهی امضای ۱۷ کنشگر، اگرچه هر دو بهسرعت فروکش کردند و نشان دادند که «بدون بیانِ ریشه ها و راهکار ها» در افکار و وجدان عمومی امکان استمرار ندارند، اما همین موج بیانیهنویسی کافی بود تا هراس در دل نظام بیفتد. حاکمیت نگران بود که از «مد روز بیانیه صادر کردن» عقب بمانند و اینگونه باز دوباره اصلاحطلبان بهسرعت فراخوانده شدند تا در لباس «منجی» وارد صحنه شوند.
(خلاصهبرداری من از متن کامل بیانیه جبهه اصلاحات ایران ):
جبهه اصلاحات ایران “آشتی ملی، اصلاح ساختاری درونسیستم، عفو عمومی، انتخابات آزاد، پایان دخالت نهادهای موازی، خروج نظامیان از سیاست، آزادی رسانهها، حقوق زنان، عدالت اقتصادی و سیاست خارجی مبتنی بر تعامل با جهان” را راه نجات کشور میداند. این بیانیه پیشنهاد میدهد ایران در ازای رفع کامل تحریمها، غنیسازی را تعلیق و نظارت آژانس را بپذیرد و مذاکره مستقیم با آمریکا را آغاز کند سایت فرارو
در بیانیه تأکید شده که:
- جنگ ۱۲ روزه گرچه توان بازدارندگی ایران را نشان داد، اما تداوم مسیر فعلی بدون بازسازی اعتماد ملی هزینهزا است
- اقتصاد کشور در حال فرسایش است؛ تحریمها و تورم وضعیت را بدتر کردهاند
- مذاکره و آشتی ملی، گزینهای ضروری است تا «مکانیزم ماشه» فعال نشود فرارو
نقشه راه پیشنهادی شامل ۱۱ بند است:
۱- عفو عمومی، رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی
۲- تغییر گفتمان حکمرانی به «دکترین توسعه» بر محور رفاه
۳- انحلال نهادهای موازی و بازگرداندن اختیارات به دولت
۴- خروج نیروهای نظامی از عرصه سیاست و اقتصاد
۵ – کاهش نگاه امنیتی به جامعه، حفظ توان دفاعی
۶ – اصلاح مدیریت رسانهها، حذف سانسور
۷- اصلاح قوانین تبعیضآمیز علیه زنان
۸- مقابله با اقتصاد الیگارشی و حمایت از سرمایهگذاری
۹- سیاست خارجی مبتنی بر آشتی ملی و دیپلماسی عزتمندانه
۱۰- تعلیق داوطلبانه غنیسازی در ازای لغو تحریمها و مذاکره مستقیم با آمریکا
۱۱- همگرایی منطقهای و بازسازی تصویر ایران
ضعفهای بنیادین بیانیه
این بیانیهی ضربالاجلیِ اخیر اصلاحطلبان، اگر کالبدشکافی شود، چندین ضعف آشکار دارد:
۱- زبان و لحن بیانیه
آیا لحن آن بازتاب «صداقت درونی» است یا بیشتر نوعی «زبان دیپلماتیک-محاسبهگر» که میخواهد هم مخاطب داخلی را آرام کند و هم درهای بیرونی (حاکمیت، افکار عمومی، حتی غرب) را نیمهباز نگه دارد؟
۲- ابهام و کلیگویی
بحران بهشکلی مبهم و شعاری ترسیم میشود، بیآنکه به ریشهها پرداخته شود. شعار «نجات ایران» بارها تکرار میشود، اما هیچ «طرح عملی» یا مسیر اجرایی مشخصی ارائه نمیگردد.
۳- زمانبندی انتشار
اینکه بیانیه دقیقاً در چه شرایطی منتشر شده مهم است. معمولاً بیانیهها در بزنگاههای اجتماعی یا سیاسی (اعتراضات، انتخابات، بحرانهای اقتصادی یا خارجی) صادر میشوند تا نوعی کنترل موج اجتماعی ایجاد کنند.
۴- مهندسی محتوا و سیاست پشتپرده
چه چیزهایی عمداً گفته نشده؟ کدام واژهها تکرار شدهاند و چرا؟ دعوت به «اصلاح درونسیستمی» آشکارا پررنگتر از نگاه ریشهای به مشکلات است. چنین متنی توسط گروه کوچکی از استراتژیستها طراحی شده تا اصلاحطلبان همچنان بهعنوان «آلترناتیو نرم» زنده بمانند، حتی اگر هیچ راهکار واقعی ارائه نکنند. بیشتر شبیه یک «بازی مهندسی اعتماد و بقا» است تا یک موضعگیری اصیل.
۵- عدم پذیرش مسئولیت
نویسندگان بیانیه میکوشند چنین وانمود کنند که خودشان نقشی در ساختار قدرت نداشتهاند؛ در حالیکه سالها در بالاترین سطوح این نظام حضور و نفوذ داشته و بخشی از مشکلات کنونی نتیجهی مستقیم سیاستهای آنان است.
۶- فرافکنی تاریخی
مشکلات صرفاً به «رفتار تندروها» نسبت داده میشود، گویی «ماهیت نظام» مشکلی ندارد و تنها باید «اعتدال» را به آن بازگرداند. این وارونهسازی حقیقت چیزی نیست جز تلاشی برای ترمیم ساختاری که در ذات خود استبدادی است.
۷- مخاطبسازی کاذب
بیانیه بهنام «ملت» سخن میگوید، حال آنکه پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان در سالهای اخیر بهشدت فرو ریخته است. آنان اگر در گذشته، آنهم بهطور نسبی، نماینده بخشی از مردم بودند، امروز دیگر بههیچوجه نمایندهی جدی جامعه ایران نیستند. بااینحال، همچنان با زبانی پرطمطراق ادعای نمایندگی کل ملت را میکنند؛ و این چیزی جز یک توهم سیاسی نیست.
۸- راهحلهای انشایی
از آزادی زندانیان سیاسی گرفته تا بازسازی روابط خارجی، فهرستی از خواستهها ارائه شده که بیشتر شبیه انشاهای زیباست تا برنامهای سیاسی. خود نویسندگان نیز میدانند که هیچیک از این مطالبات به ابزار و مکانیزم اجرایی گره نخورده است.
نمونه هایی از درگیری های جناحی، افشاگری ها و پردهبرداری از مهندسی پنهانِ جناحی
۱- آشتی ملی، بر چه مبنایی؟
بیانیه میکوشد« آشتی ملی» را بهعنوان راه نجات معرفی کند؛ اما منتقدان آن را «ابزار سیاسی خاموش» میدانند که در شرایط بحران، بیشتر از رهایی، «حس تسلیم» را منتقل میکند. از زبان خود رسانه ها داخلی: کلیک کنید. منبع تسنیم نیوز
برخی از تحلیلگران معتقدند که این پیشنهاد، در واقع عقبنشینی از منافع ملی است، نه تفاهم واقعی. کلیک کنید. منبع تسنیم نیوز
۲- تحریمها و مذاکره: راهکار یا تسلیم؟
پیشنهاد تعلیق غنیسازی و مذاکره مستقیم با آمریکا، بهعنوان راه عبور از بحران طرح شده، اما برخی آن را نسخهای حاکی از تسلیم میدانند که منجر به بازگشت تحریمها و تضعیف موقعیت دولت بیانجامد. منابع: هممیهن. تابناک
محمد قوچانی هشدار داد این بیانیه عملاً فضای« وفاق ملی» پس از جنگ را تخریب و دست اصلاحطلبان را در دیپلماسی تضعیف میکند. کلیک کنید. منبع: سیاست روز
۳- تضاد با فضای امنیتی و چه واکنشی؟
لحن بیانیه در بحبوحه شرایط جنگی، از نظر برخی تحلیلگران، غیرمسئولانه و در تضاد با حساسیتهای امنیتی کشور است؛ برخی حتی آن را «پاسگل به جنگطلبان داخلی و خارجی» توصیف کردهاند. کلیک کنید. منبع: سیاست روز
در عین حال،معدود چهرههای اصلاحطلب نیز مانند پروانه سلحشوری و عباس عبدی، آن را فاقد نوآوری و فاقد راهکار مؤثر دانستهاند. کلیک کنید. منبع: ابران وایر.
۴- تناقض درون اصلاحطلبان
بیانیه خود جریان اصلاحطلبی را در دو راهی قرار داد: همراهی یا مخالفت با دولت پزشکیان؛ هرچند درون این جریان نیز اختلافات شدیدی شکل گرفت . کلیک کنید. باشکاه خبرنگاران دانشجو .
ابراهیم اصغرزاده از جمله حامیان بیانیه، آن را عقلانی میداند؛ اما تضاد با مواضع رسمی دولت و سیاستهای کلان آشکار است. کلیک کنید. منابع: ابران وایر باشکاه خبرنگاران دانشجو .
۵- نبودِ یکدستی و اجماع درون گفتمانی این جماعتِ سردرگم
ضعف بیانیه در نداشتن پشتوانه حزبی و اجماع درونگفتمانی نیز مورد توجه قرار گرفت؛ یکی از تحلیلگران هشدار داد: «صدور بیانیه در حوزه حساس سیاست خارجی بدون اجماع نهادی میتواند شکاف ایجاد کند». کلیک کنید. سیاست روز
و اما نقطه عطف:« آشتی ملی پایدار»
در میان بندهای این بیانیه، آنچه بیش از همه برجسته میشود، طرحِ «آشتی ملی» است؛ اما نه بهعنوان راهی واقعی برای ترمیم شکافهای درونی جامعه، بلکه بیشتر بهصورت یک «ابزار تاکتیکی» و «کلید چانهزنی بیرونی» مصرف شده است.
واژهی «آشتی ملی» سالهاست که بهویژه توسط نهادهای مدنی همچون «همگرایی پایدار ایرانیان» بهعنوان یک راهبرد جدی، «ضابطهمند و درونزا » برای پاسداشت منافع ملّی و وجدان تمدنی مطرح شده است. در همینجا فرصت را مغتنم میشمارم تا لینک مقالهای قدیمی از خودم را که در تاریخ ۲ فوریه ۲۰۱۵ در سایت «همگرایی پایدار ایرانیان – همپا» منتشر کرده بودم، یادآوری کنم. آن مقاله پایهای میتواند تناقضهای امروزین این بیانیه را، با اتکا به دادهها و مفاهیم حقوقی، آشکار سازد.
(روی لینک مقاله کلید کنید. hampairan.com و همچنین لینک ویدیوی آموزشی مقاله: ویدیوی آموزشی مقاله )
(ویدئوی آموزشی مقاله نیز در همانجا در دسترس است.)
این مقاله بر پایهی «تعریف و تأمین منافع ملّی بر اساس حقوق ملّی» شکل گرفته و مبنایی فکری و ساختاری «پایدار» برای نقد و مقایسه فراهم میآورد:
۱- تعریف حقوقمحور و درونزای منافع ملّی:
منافع ملّی تنها زمانی مشروع و پایدارند که بر پایهی حقوق ملّی و احترام به حقوق ذاتی و مدنی شهروندان و همچنین حقوق محیط زیست تعریف شوند. در غیر این صورت، آنچه در بیانیه بهعنوان «منافع ملّی» معرفی میشود، در بهترین حالت چیزی جز «منافع قدرت برای بقای خودیها» نخواهد بود. ۲- زمینهسازی سرمایهگذاری در منابع مؤثر:
حفظ منافع ملّی زمانی ممکن است که کشور بتواند بر منابع مادی و معنوی خود سرمایهگذاری کند و تمامی مردم ایران از آن بهرهمند شوند.
۳- لزوم احترام به حقوق ملّی متقابل دیگران:
بدون احترام به حقوق سایر ملتها، تحقق واقعی منافع ملّی ممکن نیست.
۴- انحراف منافع ملّی بهعنوان مجوز رفتارهای غیرحقوقی:
وقتی منافع ملّی تعریف حقوقی نداشته باشد، به مجوزی برای زیرپا گذاشتن حقوق دیگر کشورها تبدیل میشود؛ همانطور که در تجربههای استعمار یا مداخلات خارجی دیدهایم.
۵- ضرورت بازتعریف منافع ملّی در چارچوب حقوقی و اخلاقی:
منافع ملّی باید در مسیری بازتعریف شوند که نه صرفاً در پی سود کوتاهمدت، بلکه در جهت تحقق عدالت ملّی باشند. لینک ویدیوی آموزشی مقاله: ویدیوی آموزشی مقاله
تحلیل تطبیقی:
دسته | رویکرد مقاله (۱۰ سال پیش – همپا) | رویکرد بیانیه اصلاحطلبان |
---|---|---|
ماهیت منافع ملّی | حقوقمحور، درونزا، پایدار | سیاسی، ابزاری، معاملهمحور |
هدف از آشتی ملی | حفظ استقلال، عدالت داخلی، رفاه ملّی | جذب حمایت خارجی، تسکین بحران، تسلیم |
تحرکپذیری منافع | برآمده از جامعه و حقوق شهروندان | وابسته به توافقات خارجی و تعاملات قدرت |
هدف نهایی | تحقق عدالت و سرمایهگذاری در ملت | مدیریت بحران و حفظ موقعیت سیاسی |
مراحل پیشنهادی برای نقد تحلیلی:
۱- خوانش بندبهبند مقالهی پیشین و استخراج مفاهیم کلیدی همچون «حقوق ملّی»، «سرمایهگذاری در منابع»، «حقوق متقابل دولتها و ملتها» و «بازتعریف منافع ملّی».
۲- خوانش دقیق بیانیه اصلاحطلبان و مشخص کردن کاربرد ابزاری مفاهیمی چون «آشتی ملی»، «منافع ملّی»، یا «تعلیق غنیسازی».
۳- مقایسهی تطبیقی مستقیم برای نشان دادن تضاد عمیق میان دو رویکرد: یکی مبتنی بر «درونسازی حقوقی منافع ملّی» و دیگری مبتنی بر «ابزارگرایی و معامله با قدرتهای خارجی».
۴- اولویتبندی مفهومی و تعمیق ایدهی «منافع ملّی پایدار» بر مبنای حقوق و اخلاق در برابر رویکردهای مادی و صرفاً سیاسی.
جمعبندی:
«آشتی ملی ضابطهدار» یعنی «فرایندی درونزا»، بر پایهی حقوق ملّی، و در خدمت تحقق منافع ملّی پایدار. در مقابل، «آشتی ملّی ابزاری اصلاحطلبان» چیزی جز ترفندی مهندسیشده برای خرید زمان برای نظام استبدادی و مشروعیتبخشی به آنچه مردم بهطور عمیق رد کردهاند، نیست.
نشانههای آشکار این بحران را میتوان در رفتارهای اخیر حاکمیت دید. پیام خامنهای پس از جنگ ۱۲ روزه و حرکت نمادین او با سرود «ای ایران»، بهروشنی نشان داد که او و حکومتش دریافتهاند بحران اعتماد ملّی از مرز برگشتناپذیر گذشته است. به همین دلیل، تنها راهی که برای بقا یافتهاند، «قرض گرفتن» واژههای ملیگرایانه و ایرانگرایانه برای تأمین نوعی «تنفس مصنوعی» است.
نتیجهگیری
بیانیهی اخیر اصلاحطلبان، با وجود شعارهای پرزرقوبرق، چیزی جز آیینهی دستپاچگی نظام نیست. ضعفهای آن – از کلیگویی و فرافکنی تا عدم مسئولیتپذیری و مخاطبسازی کاذب – نشان میدهد که هدف اصلی نه نجات ایران، بلکه نجات استبداد است.
در این میان، «آشتی ملی» بهعنوان نقطهی عطف بیانیه، درست همان جایی است که تفاوت ملت و قدرت آشکار میشود. آشتی ملی تنها زمانی معتبر است که بر پایهی حقوق و منافع ملی بنا شود. این پروژه، که سالها پیش در قالب راهبردی جدی توسط نهادهای مدنی مستقل پیگیری شده، بزرگتر از آن است که ابزار بازیهای قدرت گردد.
ملت ایران، با اتکای به وجدان تاریخی و تمدنی خود، توانایی برملا کردن این مهندسی ابزاری را دارد.
«آشتی ملی از آنِ ملت است»، نه «ابزار استبداد».
مسعود اسماعیلو – ۲ شهریور ۱۴.۴ مطابقِ با ۲۴ آگوست ۲۰۲۵
esmailloumasud@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر