ناصر حجازی قهرمانی که سالها در خدمت تیم ملی و مردم ایران بود.
ولی واقعا چرا تمام ملت ایران، او را با پهلوان تختی مقایسه میکند و دوست دارد، و به اسطورهای تبدیل شده، حتی قبل از مرگ!؟
اگر روانشناسی بازی فوتبال یک ملت، یک فرهنگ، یک تاریخ، را که در نظر بگیریم، میبینیم که این بازی فوتبال، حس همکاری،همراهی، هم رزمی بین بازیکنان یک ملت را افزایش میدهد و این یازده بازیکن، که هر کدامشان نمادین ارزشهای ملتشان هستند، وارد عرصه به ثمر رساندن این ارزش ها میشوند. وظیفه خط حمله، هک زدن به ارزش ها، وظیفه مدافعین، حفاظت این ارزشها میشوند، ولی وقتی این ارزشها در خطر هستند و کاری هم از دفاع ساخته نیست، یک نفر به نام دروازه بان نمایانگر آخرین دفاع از این ملت میشود، که تمام امیدها به اوست تا بتواند در برابر تهاجم رقیب، ایستادگی بکند و به عنوان آخرین دفاع، تیم ملی را از شکست نجات بدهد.
ناصر حجازی در میدان نبرد ملی، رو سفید بود و بارها به تنهایی، به امید یک ملت بزرگ، جوابی مثبت داد، آن هم در عمل، و در مرحلهٔ دفاع اجتماعی و زندگی شخصی، به جایی رسید که مجبور شد بخاطر حفاظت این ارزشها خانه نشین بشود و با هر کس و ناکسی نسازد. این سمبل اعتماد، دفاع، صبوری، حتی با بیماری جان گیرش، تا آخرین لحظه استقامت کرد، اما اضطراب او فقط ترس دوری از دوستان و مردم نبود، بلکه ترس از قدرتی بود، که در تاریکی و با شبیه خون زدن، و با زیر پا گذاشتن قوانین بازی، تهدیدی جدی برای ملت ایران بود.
او مریضی جان گیرش را پنهان نکرد و روی در روی تا آخر جانش، جوانمردانه، از زندگی دفاع کرد.
ناصر حجازی نمادین جوانمردی و ارزشهای یک ملت و همبستگی ملی شد، و به بزرگان تاریخ وطن پیوست
قدر این مردان مبارز را بدانیم و از آنها بیاموزیم
یادش گرامی باد
مسعود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر