
وقتی مردمی ندانند که چه میخواهند! "آزادی" و "استقلال" کشورمان یا "اصلاحات"، آن هم چه اصلاحاتی! و در کدام چهار چوبی!؟ وضع ما بهتر از اینی که هست ! هم نمیشود! امروز دهمین سالروز ۱۸ تیر، در جایی که جنبش آزادی خواهی ما ایرانیان سرمشق تمام جنبشهای کشورهای خاورمیان و عرب بود، بخاطر یک مشت اصلاح طلب قدرت پرست، کارش به جایی رسیده که منتظر (امامزاده اصلاحات) بماند! تا بلکه شفائی بدهد! آنهم منتظر چه "امامزاده یی"!
وقتی که هنوز ملتی ارادهٔ خود را به دست، خاتمیها میدهد، بیشتر از این انتظاری را نباید داشت، گرچه خوشبختانه کم کم، تعداد لیست توبه کنندگان در "نگاه اصلاحات" زیاد تر میشود، اما تا وقتی که یک "ارادهٔ ملی" بطور واضح و قطعی خود را بیان نکند، "آش" همان "آش"، "کاسه" همان "کاسه" میماند، و هر از چند گاهی!، آن هم با تقویم خورشیدی، به خاطر "سالگردی"! و "سالروزی"!، "هندل" این جنبش به صدا در میاید و بعد از غروب خورشید آن روز، باز این "ماشین مشتی ممدلی" (ایران) به خواب فرو میرود.
کشور تاریخی ما "ایران" در تاریخ کهنش، بارها و بارها با این شکست مواجه شده است، حتی با داشتن قهرمانان ملی بزرگی مثل "امیر کبیر ها" و "مصدق ها". این شکستهای پی در پی میرود که به عنوان یک عارضه و مرض "پاتولوژیک" و یک مریضی دیرینه جامعه ایرانی، (هر از چند گاهی) اوت بکند و زنگ خطری باشد برای هیات ملی ما ایرانیان.
این جسم مریض ایران فقط با کمک انواع ویتامین ها( تاریخ بزرگ، فرهنگ بزرگ، ادبیات بزرگ، عشق بزرگ به ایران) تا به حال در حوادث جهانی توانسته هنوز دوام بیاورد و زنده بماند، اما جای بسی اندیشه و تعمق است، چون در حال حاضر، "خطری بزرگ" این سرزمین را تهدید میکند، آنهم به دست قدرتهای خارجی و خیانت کاران داخلی، که با کوچکترین سود شخصی وطن ما! ایران را دو دستی تقدیم بیگانگان میکنند، متاسفانه و به خاطره همین تردیدِ در استقرار "آزادی" و "استقلال" و تنوع قبایل و اقوام مختلف در مملکته ما، ایران کشوری خائن پرور هم شده است که نمونههای بسیاری از این خائنین را در حال حاضر میتوانیم به چشم خود ببینیم. هر گروه و قبیله به خاطر کم باوری به خود، خود فروشی هم میکند، البته خدارا شکر نه همگی! هر عامل بیگانه برای به تاراج کشیدن ثروت ایران و ایرانی، به روی گروه خاصی سرمایهگذاری میکند تا بتواند هدفهای پلید خویش را به اجرا بگذارد آن هم به دست خود ایرانیهای خائن.
پس در این دور نمای "ایرانی" که به سرطان "تردید" مبتلا میباشد میبایست بعد از تشخیص این عارضه و مرض "پاتولوژیک حاد"، به فکر جراحی اساسی بود که بتواند ایران را از خطر مرگ برهاند. البته همانطور که گفته شد ، ایران بخاطر تاریخ کهن، فرهنگ کهن، ادبیات کهن، هنر کهن شاید به حیاتش ادامه بدهد ولی یک ایرانی که محکوم بشود به یک "صندلی چرخدار" آن ایرانی نیست که ما بخواهیم. ایرانی است فلج. حالا بر ماست که نخواهیم که ایران ما، مثل یک فلج دائمی، محکوم "صندلی چرخدار" بشود.
اپوزیسیون داخل و خارج باید بدانند که فقط به وسیلهٔ دو عنصر و وسیلهٔ مهم جراحی، میشود ایران را از این فلجی به بهبود رساند و این دو عنصر "استقلال" و "آزادی" میباشند، پس فقط با احترام به این دو اصل میتوان چتر "آشتی ملی" را بروی تمام مردم ایران باز کرد، تا حتی خائنین هم احساس امنیت بکنند، بلکه دست از خیانت بردارند، اگر دست از خیانت برداشتند و به ملت خویش باز کاشتند که چه بهتر، اگر نه میبایست با قاطعیت تمام با این وطن فروشان برخورد کرد.
در خاتمه، دیدیم که همان عربهایی که همیشه قسمتی از ما ایرانیان از آنها به بدی سخن یاد میکردند، به خود آمدهاند و در میدانها حضور شبانه روزی دارند، و ما ایرانیان همیشه مدعی در خود و خانههایمان ماندیم!.
مردمسالار باشیم ولی مردم پرست نباشیم و وقتی مردمی در اشتباه هستند با قاطعیت به این مردم هشدار بدهیم، حتی وقتی مردم خود ما باشند، پس ملت ایران هشدار بر شما، یا بهتر بگویم بر ما، اگر "آزادی" و "استقلال" ایران را خواهانیم، دست از روزهٔ شک دار برداریم و "آزادی" و "استقلال" را به مفهوم واقعی کلمه بخواهیم و هیچ کوتاه هم نیایم.
مسعود اسماعیل لؤ