۱۴۰۴ مهر ۱۳, یکشنبه

عهدنامه‌ای برای جین گودال – (مسعود اسماعیلو)

 

عهدنامه‌ای برای جین گودال – (مسعود اسماعیلو)

عشق حقیقی

عهدنامه‌ای برای جین گودال

وقتی عشق های «معمارانِ گوش دادن» به هم می رسند، «پردیسِ اعجازانگیز معنا پیدا می‌کند».

جین گودال، فرشته‌ای که به آسمان پرواز کرد و فرشته‌های زمینی‌اش را تنها گذاشت…

در این تصویر تکان‌دهنده، هیچ مرزی میان انسان و حیوان، میان خاک و آسمان، میان زمینی بودن و قدسی شدن باقی نمی‌ماند. نگاه آرام گوریل و آغوشی که بر شانه‌های زنی سالخورده حلقه شده، نشانه‌ای است از «معماری گوش دادن»؛ جایی که دو موجود، بدون زبان و واژه، در اوج همدلی و احترام به حضور یکدیگر گوش می‌سپارند.

جین گودال، زنی که عمر خویش را به شنیدنِ صدای طبیعت گذراند، نه با ابزارهای علمِ سرد و بی‌روح، بلکه با قلبی باز و گوشی تربیت‌شده برای شنیدنِ نجواهای جنگل. او فهمید که حیات، معمایی ریاضی نیست که تنها با معادلات حل شود؛ بلکه شعری است که باید با گوش دل شنید.

و چه شگفت که گوش جین گودال بر سینه‌ی گوریل آرام گرفته است؛ گویی نه تنها او، بلکه ما نیز از طریق او داریم ضربان قلب طبیعت را می‌شنویم. این قرار گرفتنِ گوش بر قلب، تصویر را به لحظه‌ای پرهیجان‌تر از هر گفت‌وگو بدل می‌سازد: گوش دادن به تپشِ حیات.

در این آغوش، فرشته‌ای زمینی ـ گوریلی که به زبان غرایز و احساس سخن می‌گوید ـ و فرشته‌ای آسمانی ـ زنی که راهش را به جهان‌های نادیده گشود ـ همدیگر را یافتند. اینجا، پردیس نه وعده‌ای در آینده‌ی دور، بلکه لحظه‌ای است حاضر، لحظه‌ای که عشق به عنوان معماری گوش دادن، از ریشه‌های خاک تا پروازهای بلند معنا پیدا می‌کند.

نمی‌دانیم این تصویر، حقیقت تاریخی دارد یا حقیقت عشق را روایت می‌کند. اما چه اهمیتی دارد؟ عشق همیشه راهی برای ظهور می‌یابد؛ گاه در واژه‌ها، گاه در نگاه، و گاه در آغوشی چنین عظیم و بی‌پیرایه.

این تصویر ما را به پرسشی بنیادین دعوت می‌کند: اگر یک گوریل می‌تواند با چنین عمقی گوش دهد، ما انسان‌ها با این‌همه ابزار زبان و فرهنگ، چرا از شنیدن یکدیگر این‌همه غافل مانده‌ایم؟ شاید پاسخ ساده است: چون از عشق به معنای ناب آن دور شده‌ایم.

سال‌ها پیش شعری نوشم که این چند بیت اش را اینجا می آورم:

عاشق نشو، تو عشق شو    کز عشق زنده ایدت؛

در سرزمین عاشقان       جز درد غم نبایدت.

و امروز، این تصویر معجزه‌ای فراتر را نشان می‌دهد: لحظه‌ای که عاشقی را پشت سر گذاشته و خود به قله‌ی عشق رسیده است؛ جایی که دیگر نه عاشق هست و نه معشوق، و نه درد به معشوق رسیدن، بلکه خود عشق است که بر صحنه مانده و در ابدیت حک شده است.

جین گودال پرواز کرد، اما میراث او همچنان جاری است: میراث عشق به شنیدن، به طبیعت، به موجودات خاموش اما پر از سخن. او نشان داد که گوش دادن، عملی ساده و بی‌زرق‌وبرق نیست؛ بلکه معماری پیچیده‌ای است که می‌تواند پل بزند میان انسان و حیوان، میان گذشته و آینده، میان تنهایی فردی و همدلی جمعی.

و امروز، وقتی به این تصویر می‌نگریم، درمی‌یابیم که پردیس همان‌جا آغاز می‌شود که عشق‌های معماران گوش دادن به هم می‌رسند.

راهت ادامه دارد.

مسعود اسماعیلو – ۵ اکتبر ۲۰۲۵ میلادی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

عهدنامه‌ای برای جین گودال – (مسعود اسماعیلو)

  عهدنامه‌ای برای جین گودال – (مسعود اسماعیلو) عشق حقیقی عهدنامه‌ای برای جین گودال وقتی عشق های « معمارانِ گوش دادن » به هم می رسند، « پردیس...